تاریخچه نقد ادبی در یونان و روم باستان
نقد ادبی که در آغاز نقد شعر بوده است در یونان، از قرن چهارم پیش از میلاد رونق گرفته است. پیش از آن نیز نقد وجود داشته است، اما آگاهی ما از آن اندک است. بحث مستدل و منطقی و نظام یافته ای که ارسطو در « فن شعر» یاد میکند، بیانگر آن است که نقد پیش از او پدید آمده و حتی تا حدودی گسترش هم یافته است. شاید بتوان گفت یونان کشوری است که نقد ادبی در آن به گونه تحقیقی و مرتب و منطقی شکل گرفته است. سقراط، افلاطون و ارسطو، پیرامون شعر و شاعری نظر هایی ارائه کرده اند. افلاطون ( 427 ـ 347 پیش از میلاد) شعر و شاعری را کاری عبث و بی حاصل میدانست و آنرا عملی نادرست و خلاف اخلاق و شأن جامعه می پنداشت. دیدگاه سقراط با دیدگاه های افلاطون درهم آمیخته و بطور روشن و صریح نظر سقراط پیرامون شعر و شاعری معلوم نیست. افلاطون در رساله « فدروس» نظر سقراط را در باب شعر و شاعری و زیبایی بیان میکند. در هر حال، تاثیر نطر سقراط در افلاطون بسیار است. افلاطون شعر را نوعی هذیان میداند و شاعر را آشفته و پریشان. ارسطو ( 384 ـ 322 پ. م ) بیشترین سخن را در مورد شعر و شاعری در کتاب « فن شعر» بیان کرده و بطور جدی و مستقیم و مستقل به کار تحلیل شعر و نقد آن پرداخته است و بخصوص به بعضی از نظریه های افلاطون پاسخ داده و با آنها مخالفت کرده است. به همین سبب ارسطو را بنیانگذار نقد ادبی در یونان میدانند.
ارسطو در کتاب فن شعر که به شکلی ناقص و نا تمام به دست ما رسیده است، عقاید خود را پیرامون شعر و شاعری و تقسیم بندی های شعر به حماسه، تراژدی و کمدی بیان میکند. البته در مورد کمدی مطلبی ندارد که به کار آید. در این کتاب، دیدگاه افلاطون در باب شعر و شاعری مورد نقد و بررسی قرار گرفته و به آن پاسخ داده شده است. « در این کتاب ارسطو از شعر ابتدایی بحث دقیقی می کند وبه تشریح نظریه مشهور خود میپردازد که : « شعر تقلید و نمایشی است از طبیعت اشیا و نیز از طبیعت انسان » و سپس آن را به انواع قصصی، غنایی و تمثیلی تقسیم میکند و اختلاف هر یک را روشن میسازد. سپس از هر یک از انواع شعر سخن میگوید و بخصوص از تراژدی به تفصیل بحث می کند و از این جا می توان استنباط کرد که در باب کمدی نیز به همین تفصیل پرداخته است. این قسمت از کتاب وی در دست نیست. وی در بحث تراژدی به آثار یونانی تکیه کرده است و بخصوص نسبت به سوفوکل شیفتگی خاص از خود نشان می دهد و بیشتر اصول کلی را که وضع کرده از «ادیپ شاه » استخراج نموده است. » [4]
با سقوط اسکندر، دولت و قدرت یونان افول کرد. اسکندریه جای آتن را گرفت، اما هر چند حکما و شاعران اسکندریه کوشش کردند تا نیروی از دست رفته آتن را در اسکندریه بر پای دارند، موفق نشدند. به هر حال آن شکوه دیرین از دست رفته بود. در مکتب ادبی اسکندریه بیشتر بحث نحو و لغت و بلاغت مطرح بود.
با سلطه روم بر یونان ( 146 پیش از میلاد ) دوران طلایی یونان پایان یافت. در فاصله یی بین اسکندر تا فتح یونان به دست رومی ها شاعران و نویسندگان و منتقدانی در یونان ظهور کردند اما هیچ کدام عظمت و اعتلای دوران طلایی را نداشتند. از آن جمله اند : روئیلوس (400 تا 320 ق.م ) وی آثار و اندیشه های هومر را نقد کرده وبر او خرده گرفته است. آریستارکس (220 تا 133 ق. م ) وی به تصحیح متون کهن یونانی پرداخته، بخصوص به آثار هومر توجه داشته است. دیونیزوس، 54. م. تولد یافته است. در جوانی به روم رفت و در آن جا وفات یافت. تاریخ باستانی روم را نوشت و نقد هایی بر افلاطون و دیگر فلاسفه یونان، که ظاهرا خالی از غرض نیست. لونگینوس نیز شخصیتی است که کتاب نمط عالی on the subline به او نسبت داده شده است. این کتاب در باب سخنگویی، نکته های با اهمیتی دارد و در فن خطابه، آن را بر تر از فن شعر ارسطو دانسته اند. لونگینوس آثاری در زمینه فنون ادبی و فلسفی نوشته است. هر چند در انتساب «نمط عالی» به او تردید بسیار وجود دارد.
روم باستان
از ادب روم باستان، آگاهی کافی در دست نیست، ظاهرا رومی ها پیش از آشنایی با ادب و فلسفه یونان ذوق و شوقی برای پرورش استعداد های ادبی نشان نداده اند. مردم این سرزمین به خشونت بیشتر راغب بوده اند تا تلطیف غرایز از طریق شعر.
آشنایی با فرهنگ و ادب یونان، رومی ها را نیز بر سر شوق آورد و آنان فرزندان خود را تشویق کردند که به آموختن تمدن یونانی بپردازند و از حدود سال 146 ق. م که این شور و شوق پدید آمد، رفته رفته گسترش یافت و شاعران و منتقدانی در روم پدید آمدند.2 طبیعی است که ادبیات پدید آمده در روم به شدت تحت تاثیر ادبیات یونان باشد. بسیاری از اصطلاحات ادبی و حتی اساطیر یونانی وارد زبان و ادبیات روم گردید. هوراس Horace (65 تا 8 ق.م ) پس از ارسطو، از منتقدان بزرگ رومی است. رساله ای در هنر شاعری on the art of poetry دارد. اصولا چون جامعه یی رومی با خشونت بیشتر سر و کار داشت، ذوق عادی مردم و در باریان نیز خشن بود. جامعه به گناه و مفسده بیشتر رغبت نشان داد تا به مطلب ادبی، از این روی امپراطوری آرام آرام رو به انحطاط و اضمحلال و خاموشی می رفت، و گام در قرون وسطی می نهاد.
قرون وسطی
آنچه در تاریخ به قرون وسطی معروف است، تقریبا از قرن پنج تا پانزدهم میلادی را در بر میگیرد. غالبا گفته اند که نکته بر جسته قابل بحثی در نقد و ادب این دوره وجود ندارد. جامعه بر بنیان فئودالیسم و ملوک الطوایفی اداره می شد. ادبیات غالب، ادبیات دینی بود که انتقاد پذیر هم نبود.
در طول قرون وسطی، در سایر جوامع اروپایی، نظیر جوامع آلمانی یا فرانسوی، ادبیات ـ اگر نه چندان قوی ـ وجود داشت که بیشتر جنبه یی سنتی و محلی داشت. آشنایی اروپاییان با تمدن اسلامی که در غرب و جنوب اروپا گسترش یافته بود، تاثیر زیادی بر ادبیات مذهبی آنان که مایه گرفته از فرهنگ کلیسایی بود، گذاشت. اروپاییان، قرون وسطی را بیشتر با کشمکش و جنگ و جدال قومی در داخل و خارج سر زمین های خود می گذراندند و به همین سبب هم تقریبا هیچ کدام صاحب اقتدار نمی شدند. فرهنگ مسلط، فرهنگ جدال بود. اواخر این دوره هزار ساله یعنی در قرون سیزده و چهارده، آثار ادبی نسبتا با ارزشی در ایتالیا پدید آمده است، دانته یکی از نمونه های قابل ذکر در این سال هاست.
دانته آلیگیری ( Dante Alighieri 1265 تا 1321 م.) ظلمت نسبی قرون وسطی را روشنی بخشیده است. اثر پر سر و صدای او یعنی کمدی ـ Commedia که بعد ها به «کمدی الهی» معروف شد ـ نشانی از تجدید حیات و ظهور ادبیات در سر زمین اروپا و در زمینه نقد ادبی بود. به نظر نمی رسد که دانته چندان وقوفی بر آثار ارسطو و بخصوص « فن شعر» او داشته باشد. در نامه ای به کان گرانده دلا اسکالا Can Grande Della Scala که عنوان مقدمه ای بر بهشت یافته است و می شود، نوعی نقد تلقی گردد، توضیح می دهد که کمدی او از معانی عدیده ای بر خوردار است و می نویسد : « معانی نخست، لفظی اما معنای دوم تمثیلی یا عرفانی است و این طرز برخورد را به بهترین وجه میتوان در این آیه دید : « چون بنی اسرائیل از مصر و خاندان یعقوب (ع) از میان قومی با زبانی بیگانه بیرون آمدند، یهودیه تقدس و اسرائیل اقتدارش شد. » زیرا چنانچه فقط لفظ را بررسی کنیم، خروج بنی اسرائیل از مصر در زمان موسی به ما ارائه می شود. اگر بر تمثیل مداقه کنیم، نجات ما به دست عیسی مسیح نموده می شود، اگر به معنای اخلاقی توجه کنیم نجات روح از اندوه و تیره روزی گناه و دستیابیش به رحمت الهی بر ما عرضه می شود. و اگر معنای عرفانی را در نظر بگیریم رهایی روح را از بردگی این فساد و رسیدن آن به آزادی و جلال ادبی به ما ارائه می شود و اگر چه هر یک از این معانی روحانی دارای نام خاص هستند به طور کلی میتوان تمامی آن ها را تمثیلی نامید. زیرا با معنای لفظی و تاریخی تفاوت دارند. » 3
دوره رنسانس
انحطاط و اضمحلال حکومت بیزانس در قسطنطنیه ( 1453 م.)، توجه به علوم تجربی، کشفیات جغرافیایی بخصوص کشف آمریکا، پیدایش چاپ و تکثیر کتاب و توجه به انسان و اصالت انسان ( اومانیسم ) کم کم اروپا را بر پای داشت. رنسانس پدید آمد و شکل گرفت.
پس از سقوط قسطنطنیه و تسلط ترکان عثمانی بر سر زمین بیزانس ( = روم شرقی ) نویسندگان و شاعران و منتقدان آن سر زمین به ایتالیا گریختند و با خود آثار و نوشته های خطی یونانی را نیز بردند. در میان این نسخه های خطی نفیس، فن شعر ارسطو هم بود. پیدا شدن متن اصلی در 1458 م. و ترجمه یی آن به زبان لاتین، موجب توجه به ادب و نقد ادبی در ایتالیا شد و از آن جا به سایر کشور های اروپایی رخنه کرد. تحول نقد و ادبیات در سرزمین های اروپایی و بین اقوام آن یکسان نبود، اما به هر حال خونی تازه در رگ فرهنگ این جوامع به جریان افتاد و سبب شد که آنان به ادبیات توجه بیشتری کنند. البته پیش از این ها، در ایتالیا، دانته « کمدی الهی » و بوکاچیو (Boccacio 1313 تا 1375 م.) «دکامرون» Decameron و پترارک (1304 تا 1374 م ) Francesco Petrarca ) شعر نو را، به مغرب زمین عرضه کرده بودند تا ایتالیا بتواند به ادب خود مباهات کند. اما این تعداد و مجموعه ی اشعاری که اقوام دیگر اروپایی سروده بودند، برای سرزمین وسیعی به نام اروپا در مدت هزار سال بسیار کم بود.
از رنسانس به بعد، اروپا در مسیر گسترش فرهنگ و ادب افتاد. بخصوص در سه قرن اخیر ادبیات جهان را تسخیر کرد و در همه ی حوزه های ادب و نقد ادبی اثاری بس بزرگ و گرانسنگ پدید آورد. بوالو (Nicolas Bioleau) ( 1636 تا 1711م. ) شاعر و منتقد فرانسوی در کتاب هنر شعر (Art of Poetry ) که یکی از کتاب های نقد ادبی است، بدستور العمل هایی به شاعران می دهد که چه کنند و چه گونه پیروی از عقل را سر لوحه ی کار خود قرار دهند. درایدن ( John Dryden 1631 تا 1700م. ) شاعر و منتقد انگلیسی نیز به ارائه ی قواعدی در نقد ادبی می پردازد و آثار تعدادی از شاعران را مورد نقد قرار میدهد. ویکتور هوگو ( Victor Hugo 1802 تا 1885 م. ) شاعر بزرگ فرانسه در قرن نوزدهم است که با ارائه ی معیار های جدید، بنیان رمانتیسم را مستحکم می کند. مقدمه ی او بر نمایشنامه ی کرمول Cromwell به مثابه ی بیانیه ی مکتب رمانتیسم تلقی شده است. گوته (Johann Wolfgang Von Goethe 1749 تا 1832 م. ) شاعر و نویسنده ی بزرگ آلمانی، والت ویتمن (Walt Whitman 1819 تا 1892 م. ) شاعر معروف آمریکایی، سنت بو ( Charles Augustin Saint Beuve 1804 تا 1869م. ) منتقد بزرگ فرانسوی، اپولیت تن ( Hippolyte Adolphe Tain1828 تا 1893 م. ) مورخ و منتقد بزرگ فرانسوی، ماتیو آرنولد ( Mathew Arnold 1822 تا 1888 م. ) شاعر و منتقد انگلیسی، امیل زولا ( Emile Zola 1840 تا 1902 م.) رمان نویس فرانسوی و موجد مکتب ناتورالیسم، هر یک با دیدگاه هایی گاه متفاوت و معارض به بررسی ادبیات و نقد در مفهوم اصلی آن پرداخته اند.
اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، چند مکتب علمی و سیاسی پدید آمد که بر ادبیات سایه گسترد و آن را تحت تاثیر قرار داد. دیدگاه های داروین ( Charles Robert Darwin 1809 تا 1882 م.) زمین شناس و زیست شناس انگلیسی، تحت عنوان داروینسم Darwinism، دیدگاه های مارکس (Karl Heinrich Marx 1818 تا 1883م. ) فیلسوف سیاسی آلمانی و دارای نظریه های اقتصادی و نظریه های فروید ( SigmunFreud 1856 تا 1939م. ) روانکاو اتریشی، به شدت بر ادبیات این دوره بویژه قرن بیستم اثر گذاشت. با انتقاد هایی که بر هر یک از این سه دیدگاه شد، قدرت و نفوذ آن ها کاهش یافت، بخصوص در اواسط قرن بیستم تقریبا توجه نویسندگان و شاعران به داروینیسم از میان رفت، با پیدایش روانکاوی نو و گسترش دیدگاه های یونگ و آدلر از نفوذ فروید کاسته شد و نیز بسیاری از نویسندگان و شاعران کمتر به محدودی روانکاوی گام نهادند. با پدید آمدن سرزمین های کمونیستی بویژه شوروی، علاقه مردم جهان سوم خصوصا مردم آمریکای لاتین به نظریه های مارکس، دیدگاه این فیلسوف دوام بیشتری یافت. تعدادی از نویسندگان بویژه در شوروی ( اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق ) و آمریکای لاتین و به صورت پراکنده در بعضی کشور ها که حزب کمونیست نفوذ داشت، بر بنیان این نظریه شعر سرودند و رمان نوشتند.