ابزار وبمستر

متــــرجـــــم عـــربی - دکتر مهدي شاهرخ | بهمن ۱۳۹۱

دانلود چند پایان نامه  زبان و ادبیات عربی

در زیر چند پایان نامه جهت دانلود قرار داده شده است. امید آن که مفید افتد

1.  ألفاظ البيئة الطبيعية في شعر إيليا أبي ماضي دراسة دلالية

۲. أعلام المكان في القرآن الكريم دراسة دلالية

۳. ابن خلدون وآراؤه الاعتقادية، عرض ونقد

۴. سرقات المتنبی فی النقد القدیم

۵. تاصیل الاسلوبیة فی الموروث النقدی و البلاغی

۶. نماذج من الاستعارة في القرآن وترجماتها بالإنجليزية

۷. التناص الدینی و التاریخی فی شعر درویش

۸.بنیة الخطاب الروائی عند غادة السمان

۹.الترجمة الأدبية بين النظرية والتطبيق

۱۰. الخطاب الشعري والموقف النقدي عند أدونيس ونزار



مفهوم الوحدة فی القصیدة العربیة الحدیثة (پایان نامه تمام متن)

+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱و ساعت 21:13|

تفاوت بین هجو و طنز

هجو و هجا از مصدر «هجا، یهجو، هجواً» عربی گرفته شده و در لغت به معنی برشمردن عیب‌های کسی، نکوهیدن و سرزنش کردن، مذمت و بدگویی از کسی و لعن و نفرین است.
هجو در اصطلاح ادبی به نوعی شعر غنایی اطلاق می‌شود که بر پایه ­ی نقد گزنده و درد‌انگیز بنا می‌شود و گاهی به سر حدّ دشنام یا ریشخند مسخره ­آمیز و دردآور می‌انجامد. به بیان دیگر، هرگونه تکیه و تأکید بر زشتی‌های وجود یک چیز خواه به ادعا و خواه به حقیقت، هجو است. با توجه به این تعریف و تفاوتی که منتقدان ادبیات، بین هجو و فحاشی قائلند، می‌توان تمام  ناسزاگویی‌های رکیک را که به لکه‌دار شدن حیثیت و آبروی افراد منجر می‌شود، از قلمرو هجو خارج کرد. هجویه، یا هجونامه نیز، شعر یا نثری است که بر پایه‌ی هجو و دشنام کسی باشد
مهاجات نیز هجویه‌های شاعران برای یکدیگر است، از جمله مهاجات ابوالعلاء گنجوی (قرن ششم) و شاگرد او و نیز مهاجات خاقانی شروانی و رشیدالدین وطواط (متوفی 573‌ ق) بسیار معروف است.
این نوع سخنوری در ایران، توسط بزرگترین گویندگان فارسی، چون رودکی، منوچهری، فردوسی، مولانا، سعدی، عبید زاکانی و حافظ به کار برده شده است. اشعار هیچ یک از بزرگ‌ترین گویندگان عرب نیز از هجوی یا استهزایی و تمسخری خالی نیست، این نوع سخنوری در اروپا نیز به­وسیله‌ی نویسندگان و اندیشمندان برجسته‌ای چون ولتر، رابله، پوپ، هراس، و گاه‌گاه به وسیله گوته و شکسپیر به کار رفته است.

با تأملی در ادبیات کهن ملل گوناگون درمی‌یابیم که این نوع بیان در آثار بازمانده­ی اغلب آنان، به صور گوناگون دیده‌ شده‌ است. در یونان قدیم از گویندگان پیش از هُومر (Homere) (از بزرگ‌ترین شاعران حماسه­سرای یونان در قرن هفتم ق.م و صاحب منظومه‌های حماسی ایلیاد و ادیسه) شعر از نوع هجا در دست نیست، اما از عهد هومر به بعد نمونه‌های فراوانی از این نوع ادبی به جای مانده است
در ادبیات انگلیسی هجو به­ طور مستقل حضور چندانی ندارد، بلکه کاملا آمیخته با طنز است. در ادبیات این کشور، برای بدگویی و نکوهش به جای هجو، نوعی قلم­اندازی‌های اغراق­آمیز، به­عنوان کاریکاتور رایج بوده است

خشونت‌های جاهلی، هجو به­عنوان یکی از ابواب و فنون مستقل شعر این دوره به کثرت دیده‌ می‌شود. در واقع هجو برای شاعر بدوی به منزله‌ی سلاح قبیله‌ی اوست که بدان از شرف و ناموس قبیله­ی خویش دفاع کند. بنابراین بیشتر جنبه‌ی قبیله‌ای دارد تا شخصی. پس هجو در شعر عرب مخصوصا پیش از اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و "جَزَول بن اوس العسبی" ملقب به حطیئه (متوفی 51 ه‌ق)، اخطل (92-20 ق)، فرزدق (114-19ق)، جریر (114-33ق) از پرآوازه‌ترین هجوسرایان عرب هستند.
 
درباره‌ی خاستگاه و منشا هجو در ادبیات فارسی، اعتقاد صاحب­نظران و منتقدان متفاوت است. عده‌ای از آنان معتقدند که در شعر ابتدایی فارسی هجو وجود نداشته است، زیرا در آثار باقی­مانده ادب پارسی باستان، میانه و پاره‌ای از ابیات پراکنده‌ی دری عهد طاهری و صفاری، هیچ­گونه اثری از هجو دیده نمی‌شود و همچنین اظهار می‌دارند که شاعر پارسی زبان در نتیجه­ی آشنایی با شعر عرب دریافت که می‌توان برای برآوردن امیال و مقاصد از سلاح هجو در شعر بهره گرفت، بنابراین معتقدند که هجو از ادبیات عرب وارد شعر فارسی شده است. اما بنا به دلایلی چند می‌توان در صحت این نظریه تردید کرد:
1.      ستایش و مذمت، تحسین خوبی‌ها و تقبیح بدی‌ها از مضامین مشترک ادبیات همه‌­ی ملل است؛ اگر آثار باقی مانده‌ی ملتی در خصوص این مضامین، مسبوق به سایر آثار باشد، نمی‌توان او را مبدع و سایرین را مقلّد به حساب آورد.
2.      در آثار اندک باقی­مانده از ادبیات ایران قبل از اسلام، تمام مظاهر ضددینی و شرک از بین رفته‌ است و به صرف برجای ماندن اثری نمی‌توان منکر وجود آن در گذشته شد.
3.      نخستین اشعار پراکنده و مختصر بازمانده از شاعران پارسی‌گوی، نشان می‌دهد که این ابیات مشتمل بر مضامین هجوند و شاید بتوان ادعا کرد، توفیق ماندگاری این ابیات نیز مرهون مضمون آنها است. مثل ابیات «یزید بن مفرغ» در هجو سمیه، ترانه‌ی مردم بلخ در هجو  اسد بن عبدالله یا سروده‌ی مردم بخارا در مذمت عشق­بازی‌های سعید‌ بن‌ عثمان. اگر بنا باشد که این سروده‌ها را به عنوان اولین سروده‌های فارسی تلقی کنیم، باید بگوییم نطفه­ی شعر فارسی با هجو بسته شده است.
4.      انگیزه‌ها و عناصر هجو و هزل در شعر شاعران عرب در مقایسه با شعر شاعران پارسی‌گوی تفاوت فاحش دارد. اغراض هجو در شعر عرب بیشتر جنبه‌ی قبیله‌ای دارد، حال آن­که در شعر فارسی، هجو بیشتر جنبه شخصی دارد. در شعر هجوی عرب، بیشتر به مذمت خصوصیات باطنی و اخلاقی افراد و قبایل توجه شده، در حالی­ که در شعر فارسی خصوصیات جسمانی، از عناصر مهم هجو به شمار می‌روند. با توجه به مطالب فوق آیا می‌توان گفت هجو در شعر فارسی تقلیدی از هجو در شعر عربی است.
 
گذشته از نمونه‌های ذکر شده‌ی هجو در نخستین اشعار فارسی به‌جا مانده از ادبیات بعد از اسلام؛ آنچه از اشعار فارسی قرن چهارم در دست است، نشان می‌دهد که در آن دوره هجو و هزل در شعر فارسی به حدّ کافی معمول بوده و غالبا جنبه‌ی شوخی بین شاعران و دوستان و نزدیکان آنان، یا جنبه‌ی تعرض از طرف شاعر به مخالفان او داشته است. منتهی باید توجه داشت که این رکاکت به شدت دوره‌های بعد نمی‌رسد. این هجویه‌ها اغلب لحنی ملایم و متین دارد، اما به تدریج مضمون‌های هجویه‌ها، بی‌پرواتر و گستاخانه‌تر می‌شود. به­طوری که در دوران سلجوقیان (700-429 ه.ق) هم حجم این نوع شعر در دیوان‌ها بیشتر شده و هم زبان آنها بی‌پرواتر و گستاخ‌تر شده‌ است. سنایی غزنوی (529-467) بنیان‌گذار شعر عرفانی فارسی، نیز در هجوسرایی طبع­آزمایی کرده است بخش بزرگی از کلیات او از جمله قسمت‌هایی از حدیقه‌الحقیقه را هجویه‌ها تشکیل می‌دهد
سده‌ی ششم هجری را می‌توان اوج ترقی هجوسرایی در شعر فارسی دانست و برخی از برجسته‌ترین هجوسرایان پارسی‌گو در این سده بر آمده‌اند. بزرگ‌ترین شاعر هزل‌سرا و هجوگوی این قرن، سوزنی سمرقندی (متوفی 562) است که زبانی تند و گزنده و هتاک دارد؛ هزلیات و هجویات وی، به رغم رکاکت مضمون از اسلوبی ممتاز و سبکی استادانه برخوردار است.
از دیگر هجوسرایان معروف قرن ششم انوری ابیوردی است. نمونه‌ای از هجو انوری در هجای درازی قدّ کسی:
ای‌ خواجه! بلندیت رسیده است به جایی
                                             کز اهل سماوات به گوش تو رسد صوت
گـر عمر تـو چون قدّ تـو باشد به درازی        
                                            تـو زنـده بـمانی و بـمیرد ملـک الموت
از همین دوره به بعد به دلیل انحطاط کلی جامعه، در اثر حملات مختلف غُزان، مغولان و... رواج شاعری در بین مردم عامی و کم سواد، شعر بسیاری از جنبه‌های خوب و ارزنده‌ی خود را از دست داد و هجویه­سازی نیز رواج بیشتری گرفت.
یکی دیگر از هجوسرایان معروف شعر فارسی، عبید زاکانی، طنزپرداز قرن هشتم (معاصر حافظ) است. وی هجو و طنز و هزل‌های بسیاری در انتقادهای اجتماعی و سیاسی دارد، از جمله رسائل انتقادی و هزل­آمیز وی: صد پند، ریش­نامه، رساله‌ی ده فصل، تعریفات، رساله­ی دلگشا، اخلاق­الاشراف و... است. هجویه‌های عبید زاکانی اغلب به نثر نگاشته شده است.
در روزگار مشروطه، مسایل سیاسی و اجتماعی در درجه‌ی اول اهمیت قرار گرفت و اهل قلم از هر طبقه و گروه استعداد خود را در راه آزادی­خواهی به کار گرفتند. در این دوره شعر هجوآمیز رنگ تازه‌ای به خود گرفت و هجو عصر مشروطه، یک هجو ملی و مردمی است که هدف آن به هیچ وجه اغراض شخصی نیست، بلکه به­عنوان یک سلاح در خدمت اهداف ملی و مردمی قرار گرفت از روزگار بعد از مشروطه، هجویه‌های ملک‌الشعرای بهار، عارف قزوینی، ایرج میرزا درخور ذکر است.
 انواع هجو

هجو از نظر اغراض به چند دسته 1.هجای شخصی 2.هجای اجتماعی 3. هجای دینی 4. هجای سیاسی، تقسیم می‌شود و از نظر صراحت در معنی یا پوشیدگی به دو نوع هجو مستقیم یا صریح و هجو غیرمستقیم تقسیم می‌شود.
هجو صریح که در آن دشنام‌های سخت و واژه‌های رکیک و زننده به کار رفته است و در واقع با هزل آمیخته است، این نوع بر خلاف ظاهر گستاخانه‌ی خود از تأثیر کمتری برخوردار است. اما در نوع هجو خفی یا غیرمستقیم، شاعر به وضوح و صراحت، نارضایتی خود را از وضع موجود ابراز نمی‌کند و سخنان او با دشنام‌های صریح همراه نیست، اما از مضمون و معنی بسیار مؤثری برخوردار است، سرودن این نوع هجا به مهارت و استادی بیستری نیاز دارد.
 نمونه هجو عبید

شیطان را پرسیدند که: «کدام طایفه را دوست‌تر داری؟» گفت «دلالان!»، گفتند چرا؟ گفت: «از بهر آن­که من به سخن دروغ از ایشان خرسند بودم، ایشان سوگند دروغ را نیز بدان افزودند.»

+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱و ساعت 21:8|
 شعرای مشهور اهل بیت علیهم السلام

در طول چهارده قرنی كه از اسلام می گذرد شعرای متعددی با زبان ماندگار شعر در مدح و رثای اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بالاخص در زمینه ی حماسه عاشورای حسینی و مظلومیت های اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ به سرودن شعر پرداخته و به نشر فضایل و مناقب ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ در قالب شعر جامع عمل پوشانده اند.
شعرای دوستدار اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از همان قرون ابتدائی اسلام و در دوران سیاه استبداد اموی و عباسی همواره حاكمان خود سر و هوسران و غاصب را به شدت نكوهیده و به افشاگری آنان پرداخته و رهبران راستین و مظلوم خویش را ستوده، و در این راه غرامتهای سنگین پرداخته اند. هاشمیّات كُمیت، مراثی دِعبل و مدایح سید اسماعیل حِمیَری و ... نمونه هایی از این دسته است.
شعرای دوستدار اهل بیت در عهد امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ تنها به جنبه بُكائی شعر اكتفا نمی كردند، بلكه فریاد می زدند، می خروشیدند و گوش دشمن را می خراشیدند. می كوشیدند تا خفتگان را بیدار و بی خبران را آگاه كنند. می كوشیدند كه مكتب زندگی بخش اهل بیت را احیا كنند و نقاب تزویر را از چهره‌ی زشت دشمنان حق و عدالت به یك سو نهند. لذا در این مبارزه بسیاری از شاعران اهل بیت، سالهائی از عمر خود را به آوارگی و یا در زندان گذرانیده اند و یا همواره دار خویش را بر دوش داشته اند . چنانكه دِعبل خزاعی گفته است: پنجاه سال است كه دار خویش را بر دوش خود حمل می كنم.
شاعران اهل بیت از آن جا كه در خلال مدح آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ حقایق دین و صفات لازم حاكم دینی را یاد می كردند و با ذكر صفات اسلامی امامان و مقایسه و تحقیر زمامداران دلها را به حق و حكومت حق توجه می دادند برای حكومتهای فاسد، خطری بزرگ محسوب می شدند و از جانب حاكمان، تحت تعقیب و آزار و حتی به قتل می رسیدند.
در این زمینه شاعران عرب چه ازلحاظ كثرت و چه از لحاظ محتوای سخن بر شاعران فارسی گوی برتری دارند. در این مختصر به برخی از شعرای مشهور اشاره می شود:
1. ابو المستهل كُمیت بن زید اسدی (60 ـ 126 هـ)
یكی از بهترین شاعران و از اولین شعرایی است كه در مدح و منقبت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ شعر گفته و در این راستا متحمل سختی و مشقت نیز شده است او اول كسی است كه استدلال و احتجاج در شعر را به شیعه آموخت و نیز نخستین سراینده هاشمیات می باشد. [1]
2. دعبل خزاعی
ابو علی دعبل خزاعی (148 ـ 246 هـ) از بزرگان شعرای عرب در دوره عباسیان بوده و عالمی بلند مرتبه و آشنا به ایام العرب و طبقات الشعراء، متكلم ماهر و فصیح و خبره در انواع شعر بوده حضور سه امام شیعه یعنی امام كاظم و امام رضا و امام جواد ـ علیهم السّلام- را درك كرده و دیوان شعری دارد كه در آن بیشتر به مدح اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می پردازد. و قصیده تائیّه از معروفترین قصاید این شاعر اهل بیت می باشد كه آن را برای امام رضا ـ علیه السّلام ـ خواند.[2]
3. ابوعامر
ابو هاشم (ابو عامر) اسماعیل بن محمد معروف به سید حمیری (105 ـ 173 هـ) از ادبا و شعرای مشهور عرب و از بزرگان شعرای اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ به شمار می آید سید حمیری در ابتدا از خوارج بود وقتی كه بی اساس بودن این گروه برایش روشن شد به كیسانیه رو آورد و در این عقیده نیز نتوانست دوام بیاورد در نهایت نور حقیقت در دلش روشن شده و به حقانیت شیعه امامی پی برد و شیعه امامی شد و شرف حضور به محضر امام صادق و امام كاظم ـ علیهما السّلام ـ نائل گردیده و با آن حضرات ملاقات نمود از سید حمیری دیوان شعری باقی است كه در مدح و مراثی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ سروده است.[3]
4- ابو فراس
حارث بن ابی العلاء سعید بن حمدان مكنی به ابو فراس از ادیبان بزرگ و شعرای اهل بیت در قرن چهارم هجری بوده، اشعار او در ساده و روان بودن و جذابیت معروف است و اشعار وی نوعاً در حماسه و مباهات بوده و در مدایح اهل بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ قصائد بسیاری سروده است قصیده میمیه او كه به شافیه نیز معروف است در منقبت اهل بیت ـ علیهم ‌السّلام ـ و مظلومیت خاندان رسالت و ظلم بنی عباس انشاء گردیده است و دارای پنجاه و چهار بیت است در نهایت شهرت و دارای تمام فصاحت و بلاغت می باشد.[4]
5. شیخ صفی الدین حلی (677 ـ 752 هـ)
ادیب و شاعر بزرگ شیعه و از شاگردان علامه حلی و جزو دانشمندان شیعه محسوب می شود و یكی از شاعران بزرگ شیعه است كه در سده هشتم اسلامی در مدح و منقبت پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ اشعار بسیاری سروده است.[5]
6. كفعمی
شیخ تقی الدین ابراهیم بن علی معروف به كفعمی (840 ـ 900 هـ) از مشاهیر علما لبنان و از ادبای بزرگ عصر خود بوده و دیوان شعری در مدح و رثای اهل بیت و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ دارد.[6]
7. عطار نیشابوری
فرید الدین عطار نیشابوری (متوفای 627 هـ) شاعر معروف فارسی گوی ایران اگر چه خیلی ها بر این اعتقادند كه او سنی بوده ولی اشعاری كه در كتاب مظهر العجایب وی درباره ائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ مخصوصاً حضرت علی ـ علیه السّلام ـ گفته است گویای علاقه او به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می باشد.
عطار این كتاب را در شأن انسان كامل نوشته و مصداق آن را حضرت امیر المؤمنین امام علی ـ علیه السّلام ـ كه مظهر كامل كمال انسانی و انسان كامل است قرار داده در واقع این كتاب در شأن امام علی ـ علیه السّلام ـ است. و از نظر عطار این كتاب بهترین و ارزشمند ترین اثر وی است.
مرا مظهر بود چشم كتبها ازو ظاهر شود پنهان و پیدا
عطار در این كتاب ارادت كامل خود به حضرت علی و ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ را به نحوی نشان می دهد. با این كه عطار و شعرای معاصر او مانند مولوی ، حافظ، سعدی، سنایی، نظامی و ... در زمانی زندگی می كردند كه شیعه و دوستداران اهل بیت به راحتی نمی توانستند اظهار عقیده كنند و از طرف حكام وقت در تنگنا بودند. با این حال دیوان ها و كتب آنان مملو از اشعاری است كه در عظمت مقام و مرتبت اهل بیت و نقش آنها در نظام هستی سروده اند.[7]
این چند بیت از مظهر العجایب عطار است:
جـملــه فرزندان حیدر ز اولـیـا جمله یك نورند حق كرد این ندا
پاك و معصوم و مطهّر چون نبی ایــن سخن را می نداند هر صبی
سالـكــان كـار حق ایشان بُدنـد مظهـر انــوار حـق ایشان بـدنـد
8. محتشم كاشانی
كمال الدین محتشم كاشانی (متوفای 996 هـ) از شعرای دوره صفوی است و با توجه به این كه در این دوره فضای مناسبی برای شیعه بوجود آمده بود و از طرفی هم پادشاهان صفوی در این دوره مذهب شیعه را در ایران رسمی كرده و از آن حمایت نمودند شعرای مهمی پا به عرصه وجود گذاشتند و بالاخص در مورد اهل بیت رسالت ـ علیهم السّلام ـ‌ شعرها سرودند كه از معروفترین آنها محتشم كاشانی است كه با سرودن مرثیه دوازده بند خود كه شاید در ادبیات فارسی اولین نمونه از این طرز شعر باشد. با آن كه قرنها از سرودن آن می گذرد و هزاران شاعر به پیروی از وی به تركیب بند های مختلف پرداخته اند به جرأت می توان گفت كه هنوز هیچ كدام گیرائی و تأثیر عمق آن در روح نمی رسد.[8]
9. ابن حسام
(محمد بن حسام الدین) از شاعران مشهور سده نهم، سخن سرای توانا و عالمی بلند همت بوده كه عمری را در ستایش خاندان رسول گذرانده است.[9]
10. شیخ محمد حسین غروی اصفهانی
شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (معروف به کمپانی)، عالم و حکیم دوره اخیر عالم تشیع است. در 2 محرم 1296 هـ ق در کاظمین دیده به جهان گشود. وی با حمایت پدر که از بازرگانان متدین بود، تحصیلات دینی خود را با جدیت شروع و ادامه داد. اساتید او شیخ محمد حسن توبیرکانی، آقا سید محمد فشارکی اصفهانی و حاج آقا رضا همدانی هستند و بعداً از شاگردان آخوند خراسانی گردید. محضر تدریس او بسیار دقیق بود. او علاوه بر فقه و کلام در علوم تفسیر، حکمت، تاریخ، ادبیات و عرفان نیز مهارت داشت.
در فلسفه حکیمی عرفان مشرب و در اخلاق و سیر سلوک به مقام مشهور رسیده بود. دیوان اشعار او حاوی اشعار زیبا در مدح اهل بیت علیهم السلام و موضوعات دیگر است. نیز از این عالم بزرگوار 10 کتاب و رساله بر جای مانده است. وی در سپیده دم 5 ذی حجه 1611 هـ ق در اثر سکته قلبی درگذشت و پیکر پاکش در کنار مقبره علامه حلی در نجف به خاک سپرده شد.[10]
11. صاحب بن عباد
ابوالقاسم اسماعیل بن عبّاد فرزند عباس ملقب به صاحب و مشهور به صاحب بن عبّاد به سال 326 ق در اصفهان دیده به جهان گشود.[11]
پدر و اجداد صاحب از بزرگان و سرشناسان اصفهان بوده و مرتبه وزارت داشتند. عباس پدر صاحب بدان مرتبه از بزرگی و احترام رسیده بود که مردم او را «شیخ امین» می­گفتند.
پدر صاحب و همسرش نهایت کوشش خود را در تربیت فرزند خود به کار بستند. اولین استاد صاحب، پدرش پس از فراگیری مقدمات به تحصیل فقه، حدیث، تفسیر، کلام و دیگر علوم رایج پرداخت.
پس از چندی که او خود را از اساتید و بزرگان اصفهان بی­نیا دید به «ری» که از مراکز علم و ادب آن زمان بود مهاجرت کرد و در آن شهر به حلقه درس «ابن عمید» وزیر دانشمند و شهیر آل بویه پیوست. ابن عمید توانایی «صاحب» در انشای متون ادبی را مشاهده کرد و او را از نویسندگان مقام وزارت قرار داد.
کاردانی و توانایی صاحب در انجام این امور، راه پیشرفت را بر او هموار ساخت تا آنجا که چون رکن الدوله، فرزندش مؤیّد الدوله را به حکومت اصفهان منصوب کرد. صاحب نیز در مقام دبیری او و نویسندگی وی به زادگاهش اصفهان بازگشت.[12]
بسیاری از بزرگان به تشیع و برخی به دوازده امامی بودن او تصریح کرده­اند. سید بن طاووس، شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی، شیخ آقا بزرگ طهرانی، شیخ عباس قمی، علامه امینی و بسیاری دیگر از این جمله­اند. جز تصریح بزرگان، دقت در اشعاری که از صاحب باقی مانده و شور و شوق او به ولایت و دوستی ائمه معصومین - علیهم السلام - بهترین شاهد بر تشیع این شخصیت بزرگ است.[13]

 

--------------------------------------------------------------------------------

منابع

[1] . ذبیح الله صاحبكار، سیری در مرثیه عاشورای، تهران انتشارات تاسوعا، چاپ اول، 1379، ص 55.
[2] . عبد الحسین شبستری، مشاهیر شعراء الشیعه، ج2، قم، مكتبه الادبیه المغتصه، چاپ اول 1421 هـ ، ص 133.
[3] . همان، ج1، ص 191.
[4] . محمد علی مدرس تبریزی، ریحانه الادب ، ج7، تهران، انتشارات كتاب فروشی خیام، چاپ سوم 1369، ص 4 ـ 231.
[5] . محمد رضا حكیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، تهران، انتشارات فجر، چاپ اول ( بیتا 9، ص 157.
[6] . شبستری پیشین ، ج1، ص 36.
[7] . قادر فاضل، فرهنگ موضوعی ادب فارسی ( مصیبت نامه و مظهر العجایب ) عطار نیشابوری، ج 4، تهران، انتشارات طلایه، چاپ، اول 1374، ص 18.
[8] . محتشم كاشانی ، دویان، بكوشش مهر علی گرگانی، تهران، كتابفروشی محمودی، چاپ اول 1344 هـ ، (مقدمه).
[9] . مدرس تبریزی پیشین، ج7، ص 476.
[10] . صاحبکار پیشین، ص70.
[11] . وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج1، ص206؛ شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، ج3، ص115.
[12] . صاحب بن عباد، شرح حال و آثار، احمد بهمنیار، ص37؛ معجم الادباء، یاقوت حموی، ج6، ص221.
[13] . برای آگاهی کامل از اشعار صاحب ر.ک: الغدیر، علامه امینی، ج7، ص103؛ اعیان الشیعه، ج3، ص353، یتیمه الدهر، ثعالبی، ج3، ص247.
قهرمان کرمی- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱و ساعت 21:7|

مروری بر داستان نویسی معاصر عرب

هنگامی که نجیب محفوظ درسال 1988 جایزه نوبل ادبیات را ازآن خود کرد ، همه نظر ها به سرزمین های عربی دوخته شد. زیرا سرزمینی که قرن ها با سلطه شعر برادبیاتش زیسته بود ، اکنون درحوزه ادبیات داستانی ، حرفی برای گفتن داشت و ازطریق داستان ، با جهان سخن میگفت ..


قرن ها بود که غلبه شعر برهر ژانر ادبی دیگر در میان اعراب ، امری تغییر ناپذیر بود . از إمرؤالقیس پیشوای شاعران عصرجاهلی و مـُتـَنَبّی شاعر توانای عصر عباسی تا کلاسیک های نو مانند احمد شوقی والجواهری ، تا نوگرایان دیگر مانند بدرشاکر السیاب ، البَیّاتی ، نزار قبانی ، آدونیس(علی احمدسعید) ، محمود درویش و مانند این ها همواره شاعران یکته تازان میدان ادبیات عرب بودند. اما واقعیت این است که رمان و داستان کوتاه عرب ، اکنون شانه به شانه شعر فخیم عرب ، عرض اندام می کند و با حضور چهره هایی جهانی چون محفوظ ، یوسف ادریس ، احسان عبدالقدوس ، وجـوان تــر ها مانند غادة السمان ، غسان کنفانی ، میرال الطحاوی و..آمده است تا روزگاربت پرستی شعری را در ادبیات عرب ، پایان دهد.

برای بررسی ادبیات داستانی معاصر عرب لازم است اندكی به عقب بازگردیم تا ریشه های تحول آن را در گذشته های نه چندان دور، بیابیم.

ناپلئون بناپارت امپراطور فرانسه در سال 1797 میلادی به سرزمین مصر تاخت. حمله ی او به مصر بسیار حساب شده و با تمهیداتی خاص بود. بدین معنی كه تمدن باستانی و شگفت انگیز فراعنه در این سرزمین پر رمز و راز هنوز در هاله ای از ابهام پنهان بود؛ و دانشمندان مغرب زمین خواستار دیدار و پژوهش در این شرق جادویی بودند.

در نوزدهم ماه مه 1789 ناوگان پنجاه و چهار هزار نفری ناپلئون به سوی مصر به حركت درآمد، در حالی كه كتابخانه ای شامل 287 كتاب با ملزوماتی علمی و نظامی و چند دانشمند اعم از فیزیكدان و زیستشناس به همراه داشت.

آلفرد دووینی شاعر معروف فرانسوی كه در آن هنگام كودك بود بعدها نوشت كه این مرد بزرگ در حالی كه تمام راه دریا را تا «اسكندریة» مصر دچار دریازدگی بود، «قرآن» مطالعه میكرد.

جالب است كه ناپلئون با همین اطلاعات اندك قرآنی و كلمات عربی توانست بسیاری از اعراب را كه از عثمانی ها چندان دلخوش نبودند با خود همراه كند. او به آنها قول داد كه دین و مقدسات آنان مورد احترام قرار خواهد گرفت. پس از فتح قاهره ناپلئون با پذیرفتن الله به عنوان خدای یگانه اعتماد آنان را به خود جلب كرد و از آنان خواست تا در سازندگی مصر به او كمك كنند.

فرانسوی ها در مصر، مدرسه و كتابخانه و روزنامه تأسیس كردند و دانشمندان آنان به باستانشناسی پرداختند و دانش مصرشناسی(tologyEgyp) را پایه گذاری كردند. در این هنگام مصریان به عظمت تاریخ نیاكان خود پی بردند و در برابر تركان عثمانی و فرانسویان اعتماد به نفس بیشتری پیدا كردند و جایی برای احساس حقارت برایشان باقی نماند.

محمدعلی پاشا در سال 1805 بر تخت حكومت مصر تكیه زد. این مرد دلیر تاریخ مصر را دگرگون كرد. محمدعلی به نهضت چاپ و روزنامه نگاری اهمیت فوق العاده ای میداد. گروه هایی را نیز برای آموختن دانشهای جدید به غرب فرستاد.

به طور كلی میتوان آغاز حركت جدید را در نگارش نو ـ اعم از قصه نویسی و امثال آن ـ تأسیس روزنامة «الوقایع المصریه» دانست، كه محمدعلی پاشا در سال 1828 آن را دایر كرد. این حركت تحولات فراوانی به دنبال داشت و انقلاب روزنامهنگاری را در مصر به وجود آورد تا اینكه در سال 1875 روزنامة عظیم «الاهرام» در مصر به وسیلة سلیم و بشاره تقلا ـ دو برادر لبنانی ـ تأسیس شد. این روزنامه همواره در سیاست و جامعه مصر تأثیری شگرف داشته است.

به دنبال نهضت روزنامه نگاری، مجلات فراوانی منتشر شد كه همگی مردم را در برابر ظلم و استبداد به سلاح آگاهی و ایمان مجهز میكردند.

از معروفترین این مجلات، مجلة «الهلال» بود كه توسط جرجی زیدان و با شعار إلی الأمام (به پیش) در سال 1892 دایر شد. این مجله هنوز هم (به سردبیری دكتر حسین مونس) منتشر میشود.


نبش ترجمه به همراه اوج گرفتن روزنامه نگاری در بلاد مصر و دیگر سرزمین های عثمانی، رواج یافت. در زمان محمدعلی پاشا بیشتر كتب علمی و نظامی ترجمه میشد اما بعدها همه نوع كتابی را به عربی برگرداندند.

آثاری مانند «آندروماك» اثر راسین؛ «بعد از توفان» اثر هنری بوردو؛ »پاریسیزیبا» اثر كونتسداش؛ «سه تفنگدار» اثر الكساندردوما و «روكامبول» اثر بنسون دوترای از جملة این آثارند.

برخورد غرب و شرق در نویسندگی اعراب اثری نیرومند گذاشت. ادراك و احساس و خردگرایی اعراب كه دربند فقر و بیخبری بود اكنون مجالی برای رهایی و انطلاق یافته بود. به بیان دیگر، روزنامه نگاری و چاپ مطبوعات كمك بیشتری به نشر ادبیات داستانی اعراب ـ كه اینك متحول شده بود ـ كرد. مجلة «الهلال»، مطالب تاریخی ، منتشر كرد.

به طور كلی میتوان دو دوره قصه نویسی را در این برهه از قصه نویسی عرب یافت:

دوره اول كه به ترجمه و اقتباس اختصاص دارد، آغاز جدایی از قالب كلاسیك قصة عرب است. البته این جدایی هنوز در ذات خود كامل نیست و عناصر قصه همان عناصر پیشین است؛ مانند «حدیث عیسی بن هشام» نوشتة المویلیحی، كه به تقلید از «مقامات» بدیع الزمان همدانی نوشته شده است.

دورةهدوم را میتوان بنیاد درست قصه جدید عرب دانست و آن نوشتن به روش غربی بود. از آن جمله است «قصه زینب» نوشتة محمدحسین هیكل (1888-1957)؛ كه از نخستین كارهایی است كه عناصر قصه از نظر فنی در آن كامل است، اما در سطحی نیست كه بتواند امتیازی مهم در قصهنویسی كسب كند. «قصة زینب»، ماجرای دلبستگی جوانی به دختر عمویش است كه اختلاف طبقاتی مانع ازدواج این دو و حتی، ابراز این عشق میشود. هیكل، در این قصه، تمامی سنتهای پوسیده و اعتقادات خرافی روستاهای مصر را با واژگان به تصویر میكشد، و تا حدی نیز از آن انتقاد میكند.
گرایش‌ها در قصه‌نویسی نو عرب: به طور کلی دو جریان عمده را در این بخش از ادبیات عرب می‌توان پی گرفت که عبارتند از:«گرایش تاریخی» و «گرایش اجتماعی».ظلم و ستم عثمانی‌های و ترکتازی‌های آنان که با قتل و غارت همراه بود، توده‌های محروم جامعه را به استضعاف و بی‌خبری و نومیدی سوق داده بود. اکنون روشنفکران عرب با در دست داشتن سلاح کاری ژورنالیسم و مطبوعات، بر آن شدند با آگاه کردن توده‌ها آنان را علیه ستمگران عثمانی بشورانند. بنابراین نخست اعراب را به سوی نوعی بازگشت به خویشتن کشانیدند، تا احساس حقارت و عادی به ستم‌پذیری را در آنان از میان ببرند. از این رو، قصه‌های این دوره، تاریخ را بازگو می‌کرد اما با ارائه الگوهای اخلاقی والا و رشادت‌ها و مردمی‌ها و گوشه‌هایی از مبارزه با فساد و تباهی که در تاریخ اندک نیست. بدین ترتیب کسانی مانند سلیم‌البستانی، جرجی‌زیدان و فرح‌آنطون نوشتن این نوع قصه را دنبال کردند. سلیم‌البستانی قصة «ملکه زنوبیا»، و «سرگشتگی در بلاد شام» را نوشت. این قصة پندآموز ملودرامی سرشار از مخاطرات و حوادث غیرمنتظره بود. با این حال، نویسنده تا آنجا که می‌توانسته سعی کرده چهره‌ای واقعی از زندگانی آن روزگار به دست دهد.جرجی‌زیدان بیست و یک قصة تاریخی نوشته است که در این روایات کوشیده تاریخ اسلام و مسائل آن را به مخاطب القا کند. او تا آنجا که می‌توانسته به حقایق تاریخی پای بند مانده است.معمولاً در قصه‌های جرجی‌زیدان گره داستان به فقدان معشوق و امثال آن وابسته است که با پیدا شدن آن عنصر، گره داستان نیز گشوده می‌شود. بنیان داستان‌های او نیز بر «تصادف» است، نه «حادثه». از این رو همواره سرنوشت به عنوان عامل تعیین کننده در «طرح» به چشم می‌خورد. جرجی‌زیدان از تحلیل ذهنیات قهرمانش عاجز است؛ هر چند کشش داستان‌ها آن اندازه هست که مخاطب را به دنبال خود بکشاند. بسیاری از آثار او به زبان فارسی ترجمه شده است. از آثار اوست:«ابومسلم خراسانی»، «دوشیزه قریش»، «شارل و عبدالرحمان»، «عروس فرغانه»، «صلاح‌الدین ایوبی»، «زیبای کربلا»، «عباسه و جعفر برمکی»، «حجاج یوسف»، «احمدبن‌طولون». براساس برخی از این قصه‌ها در ایران و کشورهای عربی فیلم سینمایی هم ساخته شده است.در این دوره در آثار سلیم‌البستانی روایات خاص اجتماعی دیده می‌شود. او قصه‌های «سلمی» و «أسماء» را در آن روزگار به رشتة تحریر درآورد که از نظر فنی بر «تصادف» و «اغراق» استوار است و پند و اندرز مستقیم می‌دهد؛ شخصیت‌ها در خدمت آرا و اندیشه‌ها هستند و از خود هیچ‌گونه اختیاری ندارند. با این حال، ردّ نوعی نقد اجتماعی و اخلاقی را می‌توان در آن پی‌گیری کرد. قصه‌های فرح‌أنطون و نقولا حداد(1872_1916) نیز همین ویژگی‌ها را دارند.
  قصه‌نویسان بزرگ عرب:(تا شکست ژوئن 1967 اعراب اسرائیل)   اصولا دهه 1960 در سرنوشت وتاریخ معاصر اعراب ،فصل برجسته ای است که ازجهت تحولات بنیادی اهمیت جامعه شناختی ویژه ای دارد. دراین سال هاتقریبا همه کشورهای عربی گام های بزرگی در راه دمکراتیزه کردن جوامع خود برمی داشتند و برآن بودند تا اقتصاد خود را از سلطه بیگانگان خارج کنند.درسال 1963جمهوری دمکراتیک الجزایراعلام کرد که برآنست تا برپایة اصول سوسیالیسم وجامعه گرایی کشورش را بسازد. در سبتامبر1962رژیم پادشاهی در کشورعربی یمن ، برچیده شد.درهمین سال ها بود که لیبی و مراکش ، ازاجاره دادن پایگاه های هوایی به آمریکا درخاک خود، امتناع کردند.  دراکتبر1964 حکومت نظامیان درسودان سقوط کرد و ائتلاف گروه های ملی قدرت را به دست گرفت..ازمهم ترین حوادثی که دراین دهه درسرزمین های عربی رخ داد و باعث شد تا استعمارگران غرب را برای مقابله با آن هماهنگ کند ، همایش سران عرب در ژانویة 1964 درقاهره بود. رهبری مصر دراین حرکت ، غرب را به شدت متوحش کرده بود.سران عرب کمی بعد درسبتامبر 1965باردیگر درمصر، درشهر اسکندریه گردهم آمدند وافزون بر پای فشردن بر یکپارچگی اعراب ، منشوری صادرکردند که همه دولت های عرب یکصدا خواستار رویارویی با اسراییل متجاوز شدند که به دنبال آن سازمان آزادی بخش فلسطین ، به طور جدی پایه گذاری شد. درسال بعد 1966 پنج کشور مصر، سوریه ، عراق الجزایر واردن ، پیمانی تدافعی دربرابراسراییل امضا کردند.غربی ها که تحولات دمکراتیک وجامعه گرایانه اعراب را جدی دیدند، برآن شدند تا با یاری کردن کشور غیرقانونی اسراییل ، روند این بیداری و حرکت را کند ویا نابود کنند ؛ ازاین روی درچانه زنی های خود با اعراب آنان را قانع کردندکه اسراییل به آنان حمله نخواهند کرد. یکی ازافسران عراقی که درآن سال ها درقاهره و درصفوف ارتش مصر بود برای من(فرزاد) مشاهداتش را بیان کرد و گفت ستادمشترک ارتش مصر مارا ازحالت آماد ه باش خارج کرد و ما با خانوادههای خود به باشگاه افسران رفتیم . اما ناگهان درساعت 9 صبح روز پنجم ژوئن(1967)غرش بمب افکن های اسراییل فرودگاه های قاهره و سایر متحدان را درهم کوبید. پس ازاین حادثه جمال عبدالناصررییس جمهورمصر برصفحه تلویزیون  ظاهر شد و طی بیاناتی که بابغض همراه بود ازاینکه فریب غربیها را خورده است از ملت عرب پوزش خواست و سلاح کمریش را بیرون آورد تا خودکشی کند که ناگهان فیلمبردار تلویزیون خودش را روی دست و سلاح او انداخت و مانع شد.بادیدن این صحنه هیجانی وصف ناپذیر ملت عرب را فراگرفت و همه درخیابان ها باصدای بلند گریه می کردند.. وازآن روزبود که تمامی اعراب دانستند ، غرب دوست آنان نیست وآنان درمقاصد استعماری خود هم پیمان هستند ومسألة فلسطین تنها یک مسألة منطقه ای نیست بلکه غرب برای مقاصد بزرگ تری این دولت را تأسیس کرده است.  تا پیش از جنگ رسمی اعراب و اسرائیل که در ژوئن 1967 با توطئة غرب به شکست نظامی اعراب انجامید، درونمایة قصه‌های عرب بیشتر دربارة ذات جامعة عرب بود و از عوامل خارجی ـ که در ساختار جامعة عرب پس از باز شدن پای غربی‌ها به سرزمین‌های اسلامی عرب زبان، تأثیری اساسی داشت ـ تا حدی غافل بود؛ یا آنکه کوشش در این زمینه به آرای سیاسیونی مانند سیدجمال‌الدین اسدآبادی ومحمد عبده محدود می‌شد. بنابراین نوک حملة قلم‌ها بیشتر به رویارویی با سنت‌ها و جامعة سنتی عرب بود؛ به طوری که کسانی مانند جبران ‌خلیل‌جبران، نویسندة توانای لبنانی، بر این باور بودند که تحولی بنیادی در ساختار جامعه و زندگی عرب و بلکه همة جهان لازم است تا بنیاد ظلم را برکند و با آن ساختار زمینة ایجاد دیکتاتوری و ستم از میان برود. این افکار ایدئالیستی در آثار منفلوطی نویسندة رومانتیک مصری نیز نمود دارد. نظریات اینان به گونه‌ای نبود که به جامعة عرب نوید انقلاب و تحول بدهد بلکه به تصّور تناقضات اجتماعی نوعی یأس را رواج می‌داد. در این آثار به ویژه آثار خلیل‌جبران، انسان‌گرایی افراطی عرفانی درونمایة اصلی آثار بود. غافل از اینکه چنین تفکری، مخاطب را در پیدا کردن حالت انفعالی و پذیرفتن بیشتر کمک می‌کند تا پیدا کردن روحیة مبارزه و فعال. بنابراین می‌توان این آثار را نیز همانند آثار پیشین، نوعی اندرزگویی دانست اما مترقی‌تر و زیباتر و غیرمستقیم (بی‌آنکه مخاطب راه به جایی ببرد). به بیان دیگر تا پیش از جنگ ژوئن 1967 میان اعراب و اسرائیل، کمتر اثری را در ادبیات داستانی عرب می‌توان یافت که گرایش رئالیستی داشته باشد. شکست ژوئن، شوک و ضربه‌ای بود که جهان عرب را از اتاق بیهوشی خارج کرد و او توانست موقعیت خود را ارزیابی کند و از حوزة مسائل جنسی و عاشقانه و عرفان سطحی و اجتماعیات بی‌خطر برهاند.
 محمد المویلیحی(1858_ 1930)مویلیحی در قاهره زاده شد. پدرش از تاجران بزرگ عهد محمدعلی پاشا بود. مویلیحی از شاگردان سیدجمال‌الدین اسدآبادی بود. علاوه بر زبان عربی زبان ترکی و فرانسوی را نیکو می‌دانست. دوران تحصیلات و جوانی‌اش را در مدارس طبقة اشراف مصر گذراند. چند سالی در ایتالیا و فرانسه زندگی کرد سپس به ترکیه رفت و در آنجا به تصحیح و چاپ کتبی مانند «الغفران» تألیف ابوالعلای مَعَرّی اقدام کرد و در چند نشریه از جمله «الاهرام» مطلب نوشت.«قصة عیسی‌بن‌هشام» اثر مهم محمد المویلیحی قصه‌ای است که به تقلید از «مقامات» بدیع‌الزمان همدانی نوشته شده است. قهرمان بدیع‌الزمان در «مقامات» او عیسی‌بن‌هشام نام دارد که در سفرهایش با حیله و نیرنگ و سحربیان و قصه‌گویی برای بزرگان کسب معاش می‌کند. بدیع‌الزمان هر یک از این حیله‌ها را یک «مقام» نام نهاده است.چهارچوب و طرح کلی قصة مویلیحی همانند «مقامات» است. او قهرمان داستانش را از نسل ماقبل نسل خود برگزیده است. شاید «قصة اصحاب کهف» الهام‌بخش او در این داستان بوده است.عیسی‌بن‌هشام همواره در سیر و سفر است و در یکی از شب‌های مهتابی که در مقبره‌ها به تفکر دربارة مرگ و زندگی پرداخته است، ناگهان می‌بیند که یکی از مردگان از درون گوری بیرون می‌آید. میان او و عیسی‌بن‌هشام گفت‌وگویی صورت می‌گیرد. او خودش را احمدپاشا منکیلی معرفی می‌کند که در سال 1850 در گذشته و از مبارزان و جهادگران بوده است. راوی با احمدپاشا دوست می‌شود و او را با خود به قاهره می‌برد. او با دیدن وضع و حال مردم متوجه می‌شود که قاهره بسیار عوض شده و زندگی مردم به صورتی جدید (آمیزه‌ای از ظواهر سنتی گذشته و صورت جدید غربی) درآمده است. در هر حال جهانی پر از عیوب اخلاقی و اجتماعی است. مویلیحی در این قصه همة جوانب زندگی و جامعة اعراب را از تجار گرفته تا پلیس‌ها و مردم عادی به تصویر کشیده و مورد انتقاد قرار داده است.عیسی‌بن‌هشام، احمدپاشا منکیلی را پس از گشت‌وگذار در مصر، به پاریس می‌برد تا جامعة متمدن غربی را نیز به او نشان دهد سپس با هم به مصر بازمی‌گردند و منکیلی به این نتیجه می‌رسد که زندگی غربی صددرصد شر و پلیدی نیست و می‌توان از آن کمک گرفت.قصة «عیسی‌بن‌هشام» المویلیحی را می‌توان با رمان انتقادی «سیاحتنامة ابراهیم‌بیک» یا «بلای تعصب» نوشتة حاجی زین‌العابدین مراغه‌ای نویسندة آذربایجانی همانند دانست.آنچه قصة "عیسی بن هشام" را جذاب می کند سبک دلنشین ونثر ساده وروان آن است که باتوصیف های فراوان همراه است.
 مصطفی‌لطفی المنفلوطی(1876_ 1924)او در منفلوط مصر از خاندانی معروف و سرشناس زاده شد. در کودکی قرآن را فراگرفت و برای ادامة تحصیلات به «الازهر» فرستاده شد. در آنجا با محمد عبده انقلابی مشهور محشور بود. سپس به نوشتن مقاله و قصه دست زد. با وطن‌پرستانی همچون سعدزغلول نیز همراه بود. اواخر عمر در کتابخانة مجلس مصر به کار مشغول شد و سال 1924 درگذشت.منفلوطی در ظاهر و باطنش همچون قطعه‌ای موسیقی می‌نمود. او مردی خوش‌فکر، آراسته، متین، خوش‌ذوق و خوش‌اخلاق و خوش‌لباس بود. این ویژگی‌ها را در ترکیب آثارش نیز می‌توان دید. او ادیبی مستعد و با بهرة ذوقی فراوان از ادبیات بود. وی بیش از آنکه صنعت‌گر ادبیات باشد، نویسنده‌ای طبیعی و ساده و در زمرة نخستین کسانی است که داستان کوتاه را در مصر تجربه کرده‌اند.دو نکتة عمده در آثار او می‌توان یافت. نخست این که ابزار بیان او ضعیف است و این بدان سبب است که او به زبان ادبیات آگاهی عمیقی ندارد. از این رو در شکل ارائه دچار اشکال است؛ تا آنجا که، ممکن است در آثارش خواننده گاهی دچار سوء‌تفاهم شود. این کج‌فهمی خواننده به جهت خطا در تعبیر منفلوطی است که به قول معروف لفظ را در غیرماوضع‌له قرار داده است. نکتة دوم این که منفلوطی گرفتار ضعف فرهنگی است از آن جهت که در علوم مشرق زمین متضلع نبود و نیز با مغرب زمین و تمدن آن، پیوند مستقیم نداشت. در تفکرات اجتماعی، تا حدی سطحی و ساده است و به سادگی درگیر دگرگونی و عدم ثبات می‌گردد.قصه‌های منفلوطی از جهت ارتباط اجزای قصه و عناصر آن قوی نیست. آنچه او را مشهور کرده، نثر ادبی اوست که در حقیقت نثر رایج اوایل قرن بیستم، در مصر بود. تم و درونمایة بیشتر قصه‌های او را غم‌ها و آلام اقشار فرودست جامعه تشکیل می‌دهد، به طوری که می‌توان رگه‌های نارسیسیزم را در ادبیات او ریشه‌یابی کرد و علت این همه اندوه و غم را یافت. او چنان خودشیفته است که حتی آثاری را که به عربی ترجمه می‌کند مسخ می‌کند و به دلخواه تغییر می‌دهد. به بیان دیگر در قصه‌های او نوعی گریز از واقعیت وجود دارد که در پشت اشک‌های او پنهان است. با این حال اندیشه های انسان گرایانة منفلوطی وتلاش او برای ریشهیابی علل فجایع زندگی انسان (هرچند بسیار ابتدایی است) قابل تقدیر است .از آثار مشهور اوست: «العبرات» که مجموعه آثار ترجمه اوست. «النظرات» که مجموعه‌ای در سه قسمت است و دربردارندة مقالات سیاسی، اجتماعی و ادبی او در مطبوعات است.

+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱و ساعت 21:6|

ناقد و نظریه پرداز معاصر یوسف خال

 یوسف خال شاعر، مترجم، روزنامه نگار و ناقد ادبى معاصر عرب. در 1334 (1295ش)/ 1916 در روستاى عمارالحصن در سوریه به دنیا آمد (اعلام الادب العربى المعاصر، ج 1، ص 525؛ درباره اختلاف در تاریخ تولد وى رجوع کنید به آماتیس، ص 13ـ14، 26). پس از چند سال خانواده اش به شهر طرابلس لبنان مهاجرت كردند؛ پدرش، عبداللّه، كشیش كلیساى پروتستان بود.

یوسف دوره ابتدایى و دبیرستان را از 1305ش/1926 تا 1311ش/1932 در مدرسه امریكایى طرابلس گذراند (اعلام الادب العربى المعاصر، همانجا؛ آماتیس، ص 27). در همین سالها برخى از اشعارش را در نشریات به چاپ مىرساند و به همین سبب به كار مطبوعاتى علاقهمند شد. او در تابستان 1313ش/1934 به حزب ملى گراى سوریه به رهبرى آنطوان سعاده پیوست و در نشریه النهضة كه ارگان این حزب بود، مقاله مى نوشت تا اینكه در 1317ش/1938 این نشریه تعطیل شد و یوسف براى ادامه تحصیل به كالج امریكایى شهر حلب رفت. در آنجا با عمر ابوریشه* و میخاییل نُعَیْمه*، كه براى ایراد سخنرانى به دانشگاه آمده بود، آشنا شد و شعر سیاسى ابوریشه او را تحت تأثیر قرار داد. یوسف در 1318ش/1939 كالج را ترك كرد و در مدرسه امریكایى شهر صیدا به تدریس ادبیات عرب مشغول شد. سپس در 1321ش/1942 براى تحصیل در رشته فلسفه به دانشگاه امریكایى بیروت رفت، در آنجا با استاد برجسته فلسفه در لبنان، شارل مالك، آشنا شد و تحت تأثیر اندیشههاى او از حزب ملىگراى سوریه كناره گرفت (اعلام الادب العربى المعاصر، ج 1، ص 525ـ526؛ آماتیس، ص 30، 33ـ35).

خال متخصص رشته فلسفه بود، اما اشعارش سبب شهرت او شد و از همین رو در 1323ش/1944 براى تدریس زبان و ادبیات عرب به دانشگاه امریكایى بیروت دعوت شد (اعلامالادب العربى المعاصر، همانجا). در 1324ش/ 1945 نخستین مجموعه شعرش با عنوان الحریة در بیروت منتشر شد. او در 1326ش/1947 تدریس را رها كرد و سردبیر مجله صوتالمرأة شد كه ارگان جامعه زنان لبنان بود. یك سال بعد به امریكا رفت و در سازمان ملل متحد به عنوان كارمند عالى رتبه مشغول به كار شد. در 1329ش/1950 در جریان استقلال لیبى به عنوان مترجم از طرف سازمان ملل به آنجا اعزام شد. پس از بازگشت به نیویورك و ادامه شغل قبلى، مدتى هم به كارهاى تجارى مشغول بود و در 1333ش/1954 سردبیر نشریه الهدى در نیویورك شد (آماتیس، ص 51ـ53). در این زمان یوسف از یكسو به سبب پروتستان بودن با انتقاد شدید مارونی ها مواجه بود و از سوى دیگر، ایلیا ابوماضى* كه در آن زمان در مجله السمیر، رقیب الهدى، مقاله مى نوشت با او خصومت شدیدى داشت (رجوع کنید به بدوى، ص 241؛ آماتیس، ص 53ـ54).

وسف خال در 1334ش/1955 به لبنان بازگشت و مدت كوتاهى عضو تحریریه مجله الصیاد و سپس مسئول صفحه فرهنگى نشریه النهار شد و مطالب مهمى درباره مسائل فرهنگى و نوگرایى ادبیات عرب، در این نشریه مطرح كرد (آماتیس، ص 61). از 1313ش/1934 كه نخستین مقالات او در مجله الشباب در لبنان به چاپ رسید تا 1335ش/1956 كه مجله شعر را منتشر كرد، وى با بیش از چهارده نشریه همكارى داشت و ماحصل تمام این تجربیات انتشار مجله شعر بود كه در مدت كوتاهى یكى از برجستهترین و مهمترین مجلات ادبى سرزمینهاى عربى شد (رجوع کنید به همان، ص 41؛ بدوى، همانجا). وى همزمان با سردبیرى مجله شعر، مؤسسه انتشارات «شعر» را نیز به راه انداخت و دفترها و دیوانهاى بسیارى از شاعران نوپرداز عرب را به چاپ رساند، اما پس از مدتى ورشكسته شد. وى در 1340ش/1961 مجله ادبى دیگرى با نام ادب منتشر كرد كه دو سال بعد تعطیل شد. وى همچنین مدیریت یك نمایشگاه آثار هنرى به نام واحد را برعهده داشت كه سالها میزبان جلسات پرشور هفتگى شاعران و نویسندگان پیشرو عرب بود؛ شاعرانى نظیر اُنسىالحاج، شوقىابىشَقره، فواد رِفقه و توفیق صایغ* كه با وجودِ داشتنِ سلایق و گرایشهاى گوناگون، نشستهایى موافق با فضاى زنده و پرشور ادبى بیروت در دهه 1330 و 1340/ 1950 و 1960 داشتند (رجوع کنید به بدوى، همانجا؛ آماتیس، ص 73ـ 75؛ استاركى، ص 88). وى همچنین در مجامع بسیارى از قبیل باشگاه بینالمللى داستاننویسى (نادىالقصة الدُوَلى) و جمعیت اهل قلم (جمعیة اهل القلم) در لبنان عضویت داشت و مدت كمى قبل از درگذشتش، از دولت لبنان مدال لیاقت دریافت كرد؛ او براثر بیمارى سرطان در 1366ش/1987 در لبنان درگذشت (رجوع کنید به اعلامالادب العربى المعاصر، ج 1، ص 525؛ ثلاثة شعراء و صحافى، ص 199؛ آماتیس، ص 97).

یوسف خال با تأسیس مجله شعر (رجوع کنید به شعر*، مجله) كوشید از یكسو، خود را شاعرى نوگرا و نظریهپرداز معرفى كند و از سویى دیگر، براى شاعران و نویسندگان جوانِ نوپرداز نقش سرپرست و پدر را داشته باشد. تأثیر او در جنبش نوگرایى شعرعرب شاید با نقش ازرا پاوند (عذرا باوند) در جنبش ایماژیستها قابل مقایسه باشد (>دایرةالمعارف ادبیات عربى<، ذیل مادّه).

وى در آغاز كار پیرو سعید عقل، رهبر شاعران نمادگراى لبنان، بود. در نخستین دفتر شعر یوسفخال، الحریة، تأثیر سعید عقل به خوبى نمایان است. دومین اثر وى نمایشنامه منظومى است به نام هیرودیا (1954) كه در نیویورك منتشر شد. در این دو اثر از یوسف خال، شاعر نوگراى سالهاى بعد، نشان زیادى دیده نمىشود (بدوى، ص 241ـ242).

او هنگام اقامتش در امریكا با شعر پاوند، تى، اس، الیوت، رابرت فراست و بسیارى از شاعران جوان غرب آشنا شد و این امر سبب شد كه از شیوه فاضلانه سعید عقل دورى كند (بدوى، همانجا).

دفتر البئرالمهجورة (چاه متروك، بیروت 1958) دربرگیرنده تجربیات شاخص و برجسته او در شعر پیشرو عرب است. در نخستین شعر از این مجموعه با عنوان «الى عذرا باوند» دو نكته دریافت مىشود؛ یكى، علاقه و تعلق خاطر شاعر به شاعران غرب، بهویژه پاوند، و دیگر اینكه در این شعر، شاعر چهرهاى مسیحایى دارد كه نه تنها حیات مىبخشد بلكه باید در راه مطلوب، جان خود را نیز فدا سازد. این تصویر در اشعار دیگر وى نیز به شكلهاى گوناگون دیده مىشود (رجوع کنید به بدوى، همانجا؛ خال، 1979، ص 197ـ198). معروفترین شعر خال «البئر المهجورة» است كه نام همین دفتر شعرى اوست. این شعر كه ساختارى روایتگونه دارد، روایت تازهایست از موضوع مصلوب شدن مسیح و بر احیاى جامعه از طریق ایثار آگاهانه تأكید دارد. استفاده از تصویر آب در این شعر، نماد تقابلِ میانِ آب و خشكى یا زندگى و مرگ است؛ این نماد كه اصالتى دینى دارد در اشعار حاوى*، سیّاب* و آدونیس نیز دیده مىشود. نماد دیگر شعر یوسف خال، دریاست كه گاه نشان روح ماجراجو و سركش شاعر و گاه نماد نوزایى و تجدید حیات عرب است (رجوع کنید به بدوى، ص243؛ جبرا، ص38ـ39؛ نیز رجوع کنید به خال، 1979، ص203ـ 209). شاید بتوان تمامى اشعار این دفتر را شعرى واحد تصور كرد و با این دفتر، شعر او از گذشته و شاعران دیگر متمایز مىشود (رجوع کنید به جبرا، ص 38).

با انتشار دفتر قصائد فى الاربعین (شعرهاى چهلسالگى؛ بیروت 1960) تجربیات وى در شعر پیشرو عرب كامل شد. اشعار این دفتر بیشتر پیامى از رضایت و خرسندى دارند و تجربههاى معنوى شاعر در این اشعار حیات مىیابد (رجوع کنید به بدوى، ص 244).

خال، به همراه آدونیس، سیّاب، حاوى و جبرا، به «الشعراء التموزیون» معروفاند. تموز در شعر این شاعران نمادى براى بیدارى تمدن عرب از خواب و رخوت طولانى است (رجوع کنید به جبرا، ص40؛ موریه، ص 371؛ نیز رجوع کنید به جبرا ابراهیم جبرا*).

در مقایسه با بسیارى از معاصرانش، شعر یوسفخال كیفیتى معنوى و ماورایى دارد و سرشار است از تصاویر كتاب مقدس كه باتوجه به مذهب وى امرى كاملا طبیعى است (>دائرةالمعارف ادبیات عربى<؛ استاركى، همانجاها). وى همچنین با بهرهگیرى گسترده از تلمیحات توراتى، این نوع اشارات را كه در شعر عرب چندان رواج نداشت، شكوفا كرد. تصاویر و تلمیحات مسیحى خال برخاسته از باورى عمیق و حقیقى است، شیوه نگرش او به مسیحیت بسیار شبیه نگرش جبران خلیل جبران* است و شاید بهسبب همین نوع نگرش، یوسفخال كتاب پیامبر جبران را از انگلیسى به عربى، با عنوان النبى (بیروت 1968) ترجمه كرده است (رجوع کنید به >دایرةالمعارف ادبیات عربى<، همانجا؛ نیز رجوع کنید به جیوسى، ج 2، ص 715؛ استاركى، همانجا).

سهم یوسفخال در پیدایش بُعد اسطورهاى در شعر معاصر عرب بسیار تعیین كننده است و شاعران تموزى به پیشاهنگى او و ترجمههایش از شعر امریكایى و انگلیسى مدیوناند (>دایرةالمعارف ادبیات عربى<، همانجا؛ نیز رجوع کنید به جبرا، ص39ـ42؛ اسماعیل، ص213ـ216). تأثیر الیوت بر شعر شاعران تموزى كاملا نمایان است (ماهر شفیق فرید، ص 187). خال چه در شعر و چه در نظریهپردازى ادبى عمیقآ تحت تأثیر الیوت است و به همین دلیل به همراه آدونیس، سرزمین ویران الیوت را با عنوان الارضالخراب در 1337ش/1958 ترجمه كرده است (رجوع کنید به حلاوى، ص 73ـ75).

هداره (ص 260) معتقد است كه خال كوشیده ایمان مسیحى الیوت را به شعر عربى منتقل كند، اما از حد یك مقلد بىتجربه فراتر نرفته و تخیل وى نتوانسته تصویرى زنده و پویا از ایمان مسیحى در شعر عرب ارائه دهد.

خال با بهرهگیرى از شعر غرب و خصوصآ الیوت، شگردها و تكنیكهاى شعر غربى را بهخوبى در شعر خود به كار گرفته كه این امر به شعر وى غناى خاصى بخشیده است (براى نمونه رجوع کنید به موریه، ص 330، 338ـ340، 348، 356).

خال معتقد بود كه در شعر باید زبان محاوره و زنده امروز جانشین زبان فصیح عربى شود و به همین دلیل، مخالفانش او را مسبب هرج و مرج در شعر معاصر عرب مىدانند (رجوع کنید به خال، 1370ش، ص 48ـ49؛ نیز رجوع کنید به بنیس، ج 3، ص 83ـ84). با این حال، او و چند شاعر دیگر كوشیدند در قواعد زبان هنجارشكنى كنند و از برخى قواعد حاكم بر زبان خارج شوند (رجوع کنید به جیوسى، ج 2، ص 675؛ موریه، ص 411ـ412؛ خیربك، ص 155ـ156؛ براى نمونه رجوع کنید به خال، 1979، ص 232). نازكالملائكه (ص 291ـ292) از این كار بهشدت انتقاد كرده است و آن را دلیلى بر ضعف این شاعران مىداند. این هنجارشكنیها بعدها در شعر شاعران دیگر تكرار نشد، زیرا این تغییرات از سرِ نیاز زبان و شعر نبود بلكه معدودى شاعر از جمله خال چنین قصدى داشتند (رجوع کنید به بنیس، همانجا).

نوگرایى و سركشى و تمرد وى در شعرش در واقع قیامى است بر خواب و خمودگى مردم سرزمینش. شعر وى هم تصویرگر درد و رنج است و هم لذت و از میان این دو، مسائل دینى را یا نگرش عمیق فلسفى بیان مىكند. اسطورههاى او نمادى از گرفتاریهاى همنسلان اوست كه مصیبتهاى عظیم دارند و آرزوهاى بزرگ (رجوع کنید به طباع، ج 2، ص 512ـ513؛ جبرا، ص 47).

شعر او به لحاظ لحن معنوى عمیق و ضربآهنگ آرام، در تضاد با لحنهاى تحریكآمیز و خطابى سیاسى آن دوران، در شعر معاصر عرب متمایز باقىمانده است (>دایرةالمعارف ادبیات عربى<، همانجا). نثرى كه یوسف خال در دو دهه آخر زندگى بهكار گرفت، در میان بهترین نثرهاى این دوران قرار مىگیرد. رسائل الى دون كیشوت (بیروت 1979) زمانى نوشته شد كه جنگ داخلى و بدبینى و یأس سرزمین وى را فراگرفته بود، با این حال او در این اثر باور عاطفى دوباره زیستن و زایش دوباره را با لحنى عرفانى و تأثیرگذار ارائه مىكند (همانجا).

تمام دفترهاى شعر خال، به همراه نمایشنامه منظوم هرودیاس، در یك جلد با عنوان الاعمالالشعریة الكاملة در 1352ش/1973 در بیروت به چاپ رسید.

آدونیس منتخبى از اشعار خال را با عنوان قصائد مختارة با مقدمهاى درباره شاعرىخال در 1342ش/1963 در بیروت منتشر كرده است. یوسف خال كتابى نیز با عنوانِ الحداثة فىالشعر (بیروت 1978) دارد كه به مسئله نوگرایى در شعر معاصر عرب مىپردازد و در مبانى نظرى تحت تأثیر آراى الیوت است (رجوع کنید به حلاوى، ص 35ـ39). ترجمههاى الكتابالمقدس : العهدالجدید (بیروت 1978)؛ دیوانالشعر الأمیركى (بیروت 1958)؛ قصائد مختارة (بیروت 1978)، و برگزیده اشعار رابرت فراست، نیز از اوست (براى اطلاع از آثار كامل وى رجوع کنید به اعلامالأدبالعربى المعاصر، ج 1، ص 528ـ529).

منابع: ژاك آماتیس، یوسف الخال و مجلته «شعر»، بیروت 2004؛ عزالدین اسماعیل، الشعر العربى المعاصر: قضایاه و ظواهره الفنیة و المعنویة، بیروت 1988؛ اعلام الادب العربى المعاصر: سیر و سیر ذاتیة، چاپ رابرت كمبل، بیروت: الشركة المتحدة للتوزیع، 1996؛ محمد بنیس، الشعر العربى الحدیث: بنیاته و ابدالاتها، دارالبیضاء 2001؛ ثلاثة شعراء و صحافى: رسائل جبرا ابراهیم جبرا، یوسف الخال و توفیق صایغ الى ریاض نجیب ریس، بیروت: ریاض الریس للكتب و النشر، 1996؛ جبرا ابراهیم جبرا، النّار و الجوهر: دراسات فى الشعر، بیروت 1982؛ یوسف حلاوى، المؤثرات الاجنبیة فى الشعر العربى المعاصر، بیروت 1997؛ یوسف خال، الاعمال الشعریة الكاملة، بیروت 1979؛ همو، «جهان من، زبان من» (مصاحبه)، ترجمه و نگارش حسن حسینى، كیان، سال 1، ش 1 (آبان 1370)؛ كمال خیربك، حركة الحداثة فى الشعر العربى المعاصر: دراسة حول الاطار الاجتماعى الثقافى للاتجاهات و النبى الادبیة، قام بالترجمة: لجنة من اصدقاء المؤلف، بیروت 2009؛ عمر طباع، الرفض فى الشعر العربى المعاصر، بیروت 1427/2006؛ ماهر شفیق فرید، «اثر ت. س. الیوت فى الادب العربى الحدیث»، مجلة الفصول، ج 1، ش 4 (رمضان 1401)؛ شموئیل موریه، الشعر العربى الحدیث: 1800ـ1970، تطور اشكاله و موضوعاته بتأثیر الادب الغربى، ترجمه و علق علیه شفیع سید و سعد مصلوح، قاهره 2003؛ نازكالملائكه، قضایا الشعر المعاصر، بیروت 1962؛ محمد هداره، بحوث فى الادب العربى الحدیث، بیروت 1994؛

+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱و ساعت 21:5|
 ضرب المثل های ایرانی و معادل موضوعی آن در آیات قرآن کریم

 
1- تو مو می بینی و من پیچش مو
"انی اری مالاترون" سوره انفال، آیه: 48،صفحه:183

2- از کوزه همان تراود که در اوست
"کل یعمل علی شاکلته" سوه اسرا»،آیه:84،صفحه290

3- آتش که گرفت،خشک و تر سوزد
"واتقوا فتنه لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصه" سوره انفال،ایه:25،صفحه:179

4- شتر دیدی،ندیدی
"واذا مروا باللغوا مروا کراما" سوره فرقان،آیه:72،صفحه:366

5- رنگ رخسار گواهی دهد از سر درون
"یعرف المجرمون بسیماهم" سوره الرحمان،آیه:41، صفحه:533

6-کس نگویدکه دوغ من ترش است
"کل حزب بما لدیهم فرحون" سوره مومنون، آیه:53، صفحه:345

7- ازپی هرگریه آخر خنده ای است
" ان مع العسریسرا" سوره انشراح،آیه:6،صفحه:596


1.شكر نعمت، نعمتت افزون كند

كفر، نعمت از كفت بیرون كند

لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ(ابراهیم /7)

اگر شكر كنید ، نعمتها را بر شما افزون می كنم و اگر كفران نعمت كنید عذاب من شدید است .
2.با سیه دل چه سود گفتن وعظ

نرود میخ آهنین در سنگ

أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (بقره/6)

آنها را انذار دهی یا ندهی (فائده ندارد و ) آنها ایمان نمی آورند


3.كبوتر با كبوتر باز با باز

كند همجنس با همجنس پرواز

الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ(نور/26)

زنهای ناپاك و زشتكار ، شایسته ی مردان ناپاكند و همچنین مردان ناپاك ، شایسته ی زنان ناپاكند . زنهای پاكدامن نیز، شایسته ی مردان پاكدامن ، و مردان پاكدامن ، شایسته ی زنان پاكدامنند .


4.با سیه دل چه سود گفتن وعظ

نرود میخ آهنین در سنگ

أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (بقره/6)

آنها را انذار دهی یا ندهی (فائده ندارد و ) آنها ایمان نمی آورند


5.هر چه كنی به خود كنی

گر همه خوب و بد كنی

إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا (اسراء/7)

اگر احسان و خوبی كنید ، به خودتان خوبی كرده اید و اگر بدی كنید ، به خود بدی كرده اید .



6.چو ایزد ببندد ز حكمت دری

به رحمت گشاید در دیگری

مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا (بقره /106)

هر آیه ای را كه منسوخ كنیم یا آن را متروك سازیم ، بهتر از آن یا مثل آن را می آوریم



7. مور همان به كه نباشد پرش

و یا این مثل :خدا خر را شناخت و شاخش نداد

و همچنین :

آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی

یك شكم در آدمی نگذاشتی



وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ (شوری /27)

اگر خداوند دزقش را برای بندگانش زیاد كنند ، در زمین طغیان می كنند .



8.جواب ابلهان خاموشی است

إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً (فرقان /63)

هنگامی كه جاهلان آنها را مخاطب می سازند ، سلام می دهند .

و ما ظلمونا و لکن کانوا انفسهم یظلمون 57 - البقره ( 2 )



10.هر چه کنی بخود کنی

گر همه خوب و بد کنی

من آن چه شرط بلاغ است با تو می گویم

تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال

َقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَكْفُرْ ...(سوره كهف آیه 29)

و بگو حق از پروردگارتان [رسیده] است پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند.



11.بنده آنی که در بند آنی

أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَیْهِ وَكِیلًا ?43?

آیا آن كس كه هواى [نفس] خود را معبود خویش گرفته است دیدى آیا [مى‏توانى] ضامن او باشى (43)


12.تو مو می بینی و من پیچش مو

آنچه فلانی در خشت خام می بیند دیگران در آفتاب هم نمی بینند

"انی اری مالاترون" سوره انفال/48

همانا من چیزی را می بینیم که شما نمی بینید.



13.شکر نعمت نعمتت افزون کند

کفر نعمت از کفت بیرون کند

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ?7?

و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعا سپاسگزارى كنید [نعمت] شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت‏خواهد بود (7)



14.واعظان كین جلوه بر محراب و منبر می كنند

چون به خلوت می روند آن كار دیگری می كنند

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ (بقره/44)

آیا مردم را به خیر و نیكی سفارش می كنید و خودتان را فراموش می نمائید



15.كبوتر با كبوتر ، باز با باز

كند همجنس با همجنس پرواز

الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ (نور / 26)



16.ناریان مر ناریان را جاذبند

نوریان مر نوریان را طالبند

از مكافات عمل غافل مشو

گندم از گندم بروید جو ز جو

فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ (زلزال/7? وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ?زلزال/8?

هر كه هم وزن ذره اى بدى كند [نتیجه] آن را خواهد دید. و هر كه هم وزن ذره اى بدى كند [نتیجه] آن را خواهد دید.



17.هرچه رشته بود پنبه شد

وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثًا...(سوره نحل آیه 92)

و مانند آن [زنى] كه رشته خود را پس از محكم بافتن [یكى یكى] از هم مى‏گسست مباشید...

+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱و ساعت 21:4|

 دور ابن معتز فی نشأة علم البلاغة


       ««خیر الکلام ما طرفت معانیه و شرفت مبانیه و تلذذت به آذان سامعیه»»

ما هو البدیع:

البدیع فنٌ یعرف به وجوه تحسین الکلام بعد رعایة المطابقة و وضوح الدلالة. و وظیفة البدیع هی التحسین؛

قد بدأ مصطلح البدیع  فی عهوده الأول یطلق علی کل جدید غریب فی الشعر، مثل أشعار بشّار و غیره من المولدین، ثم جاء أبو تمام و مکّن هذا الفن.

أما فی معاجم المختلفة کلمة« بدع » تدور حول معنی الجدّة و الحداثة، و فی لسان العرب بدع الشئ یبدعه و ابتدعهُ.

أما إصطلاحاً فی التراث النقدی و البلاغی عندالعرب ،فإنها قد تباینت ضیقاً و إتساعاً و تعمیماً و تخصیصاً. و من الواقع معنی البدیع فی القرآن الکریم کما وردت فی الآیة الکریمة « الله بدیع السموات و الارض» بمعنی المنشئ علی غیر مثال سابق.

فالجاحظ علی أغلب الظن أول من دوّن کلمة «البدیع» فی دراسات البلاغیّة.

و من الشعراء والخطباء الذین شکلوا إتجاهاً إقترن باسم البدیع هم کلثوم بن عمرو العتابی و مسلم بن ولید؛

و من المشهور أن إبن المعتز العباسی  أول من جمع وجوه البدیع و أوّل من أفراد البدیع بدراسة المستقلة، و رغم أنّهُ محدث، یُصرح فی مفتتح کتابه « البدیع» الذی جمع  فنون البدیع و لا یسبقنی الیه أحداً؛ و لبیان غرضه لتألیف هذا الکتاب یقول : تعریف الناس أنّ المحدثین لم یسبقوا المتقدمین إلی شئِ من أبواب البدیع. فالبدیع عند ابن المعتز جاء فی موروث الدینی و الموروث الشعری السابق علی هؤلاء المحدثین؛ و فی قوله إیضاً البدیع هو اسم موضوع لفنون من الشعر یذکرها الشعراء و النقاد المتأدبین منهم، فالعلماء بااللغة و الشعراء القدیم ،فلا یعرفون هذا الاسم و لا یدرون ما هو.

 

ترجمة حیاة إبن المعتز العباسی

جاء فی ترجمة حیاة إبن المعتز العباسی، إنّه عاش بالعصر العباسی الثانی سنة 232_334 ألذی بدأ بنهایة حکم جده المتوکل آخر العباسیین العظام المتتابعین،و یوسم هذا العصر بالعصر الترکی و نشاهد فی هذا العصر سیطرة الأتراک علی الخلافة العباسی و ضعف نفوذ الأعراب علی الخلافة؛ کان إبن المعتز الأمیر و الخلیفة کما قال الدکتور طه حسین فی کتابه حدیث الشعر و النثر أن إبن معتز أمیر من اُمراء هذا القصر العباسی العظیم و هو سلالة مباشرة لجماعة من کبار الخلفاء الإسلامیین؛ فأبوه المعتز کان خلیفة و جده المتوکل ثم المعتصم ثم الرشید؛

أما إستمرّت خلافة إبن معتز لیوم و لیلة فقط و لقی بعدها مصیر جده و والده القتل. أنه أخذ العربیة عن المبرّد و ثعلب و شیخی البصره و الکوفة و مات قتلاً علی حکم مقتدر بالله سنة296 ه. قو أهمّ ما یعنینا من صفاته نحن بصدد التاریخ للعمل البلاغی، أنّه عاش فی عصر الصراع بین أنصار القدیم و أنصار الحدیث، و أنّه کان شاعراً ذوّاقة یدرک جمال الشعر و یحسّهُ. و أنّه خاضَ معرکة الخصومة بین القدماء و المحدثین؛ و أدلی فیها برایة و سلاحهُ فیها ثقافة عربیّة أصیلة و إطّلاع جیّد علی الأدب، نثره وشعره؛ کتابه البدیع أول کتاب إستقرّت فیه صیاغة نظریة لبعض الفنون البلاغیة، و ذلک أن الذین سبقوا ابن المعتز کانوا یتعرضون للموضوعات البلاغیة و هم بصدد أبحاث قرآنیّة أو لغویة أما هو فقد عمد إلی التألیف البلاغی عن قصد و جعل من البلاغة غایة تألیفه.

و جدیر بنا أن نشیر إلی أنَ عنایة إبن المعتز بالبدیع لم تکن نعنی عنده الدعوة إلی إکثار منهُ،إنّهُ غاضَ فی کنوز الأدب العربی القدیم لیستخلصُ من نصوص القرآن الکریم و الحدیث النبوی و النثر و الشعر نماذج تثبت الأمر ألذی أرادهُ و هو أنّ هذا الذی یطلق المحدثون علیه الإسم البدیع، إنما هو فن قدیم معروف،و أما موقفه منهُ و من الدعوة إلی الأخذبه أو إکثار منهُ ، فیظهر لنا فی مثل قوله عن القدما الذین أطلعُ علی أدبهم؛ و إنما کان یقول الشاعر من هذا الفن البیت و البیتین فی القصیدة ، و ربّما قرئت من شعر أحدهم قصائد من غیر أن بوجد فیها بیت بدیع، و کان یستحسن ذلک منهم إذا أتی نادراً و یزداد خطوة بین الکلام المرسل.

و لإبن المعتز کان أثر واضح و رائح فی میدان العمل البلاغی، و ذلک بما أرسی من أساس و جمع من فنون و إقتراح من أسماء و مصطلحات مما مهد الریق لمن جتء من بعده.
و کان لإبن المعتز إیضاً فضل واضح فی ترسیخ النظریة السلیمة البلاغیة، تلک التی تنظر إلی العناصر البلاغیة علی أنّها مقاییس صالحة للنقد الأدبی ؛ و لقد رأیناه فی بدیعه یتخذ من العناصر البلاغیة مقاییس یقیسُ بها الاُسلوب الأدبی.

و جملة القول إنّ عمل إبن المعتز فی میدان البلاغة و النقد ، عمل شاعر ذوّاقه و عربی أصیل بنزعة و ثقافته و لا شکّ أنّ عروبة إّن المعتز تنضحُ أکثر فأکثر إذا وازنا بین عمله و عمل قدامة بن جعفر صاحب کتاب (نقد الشعر) و المتوفی بعد إبن المعتز بأقلّ من نصف قرنٍ.

 أهمیة کتابه البدیع

لهذا الکتاب أهمیة کبیرة فی فهم نشأة البدیع و تطوّره فی البیان العربی مرّ عصورنا ألادبیّه،یشمل الکتاب علی 312 شاهداً من عیون الشعر العربی تبلغ 425 بیتاً و الشواهد من ذکر الحکیم و الحدیث النبوی و بلغاء العرب ، و مع ذلک خلّو من إصطلاحات علمیّة دقیقة و هو یکتفی بمدلول اللون الأدبی و شرح أدبی موجز و یمتاز بوسعة إطلاع و حسن إختیار فی جمیع الشواهد و هو اوّل خطوة علمیّة موفقة فی تألیف البدیع و البیان.

تتسع هذا الفن عند إبن معتز و هو قسّم کتابه البدیع علی قسمین، القسم الأولی خمسة أنواعٍ من الفنون البلاغیة و هی إستعاره أولاً والثانی تجنیس و الثالث مطابقة و الرابع ردّ إعجاز الکلام علی ما تقدمها و الخامس من نوع الأول المذهب کلامی.

أما القسم الثانی یشمل محاسن الکلام و الشعر فی ثلاثة عشر لوناً.

و فی رأیه أن محاسن الکلام درجة أقلّ من فنون الکلام؛ و کانت دعوة إبن معتژ لغیره من النقاد و البلاغیین أن یضیفوا ما یرونه و بالاً علی البدیع. و کتب الشعر فی معظم الأغراض المطروقة و من أبرزها مدح ، رثا، فخر، هجا، خمریات ، حکمة ، غزل ،و....

أما فی حقل النشوء البدیع فی البلاغة العربیة یقول بعد أبن المعتز العباسی کتب بعده قدامة بن جعفر ثم تطور هذا العلم مع أبی هلال العسکری فی کتاب الصناعتین الشعر و النثر، و إستوت اُسس العلم مع إبن رشیق القیروانی فی العمده و لکن نضجها و إکتمالها کان مع مفاتیح العلوم للسکّاکی.

 

منابع:

1-    الموجز فی تاریخ البلاغة- الدکتور مازن المبارک- دار الفکر؛

2-    منهج البحث البلاغی- د. عائشه حسین زید – دارالاطباعة للنشر و التوزیع القاهره ؛

+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱و ساعت 21:2|
رأي ابن تيمية في الشعر الحديث!!؟؟!!

(يتحول ابن تيمية من محدث سلفي إلي ناقد أدب؟!)
اقرؤوا النص و انظروا رؤیة هذا الرجل حول القضایا الأدبیة و اللغویة و مدی انفتاحه علی الفکر الآخر
اقتبس هذا النص النادر من مشاركة طه أحمد المراكشي بعنوان (رأي في الشعر الحر) وهي منشورة في دوحة الشعر في موضوع بعنوان (أين هو التجديد في الشعر الحر والحديث) قال: ابن تيمية له كلام عجاب في إنكار الإخلال بالشعر العربي وتغيير نظامه, يقول في مجموع الفتاوى (م32 ص 252) : '' ..أن هذا الكلام الموزون كلام فاسد مفردا أو مركبا, لأنهم غيروا فيه كلام العرب, وبدلوه بقولهم: ماعوا وبدوا وعدوا.وأمثال ذلك مما تمجه القلوب والأسماع, وتنفر عنه العقول والطباع.
وأما مركباته فإنه ليس من أوزان العرب, ولا هو من جنس الشعر ولا من أبحره الستة عشر, ولا من جنس الأسجاع والرسائل والخطب.
ومعلوم أن تعلم العربية, وتعليم العربية, فرض على الكفاية وكان السلف يؤدبون أولادهم على اللحن. فنحن مأمورون أمر إيجاب أو أمر استحباب أن نحفظ القانون العربي, ونصلح الألسن المائلة عنه, فيحفظ لنا طريقة فهم الكتاب والسنة, والاقتداء بالعرب في خطابها. فلو ترك الناس على لحنهم كان نقصا وعيبا, فكيف إذا جاء قوم إلى الألسنة العربية  المستقيمة, والأوزان القويمة, فأفسدوها بمثل هذه المفردات والأوزان المفسدة للسان,الناقلة عن العربية العرباء إلى أنواع الهذيان, الذي لا يهذي به إلا قوم من الأعاجم الطماطم الصميان.''
قال: وهؤلاء قوم تركوا المقامرة بالأيدي, وعجزوا عنها: ففتحوا القمار بالألسنة, والقمار بالألسنة أفسد للعقل والدين من القمار بالأيدي. 
ثم قال:.. بل لو فرض أن الرجل نظم هذه الأزجال العربية من غير مبالغة لنهي عن ذلك, بل لو نظمها في غير الغزل, فإنهم تارة ينظمونها بالكفر بالله وبكتابه ورسوله, كما نظمها (أبو الحسن التستري) في ( وحدة الوجود) وأن الخالق هو المخلوق, وتارة ينظمونها في الفسق: كنظم هؤلاء الغواة, والسفهاء الفساق. ولو قدر أن ناظما نظم هذه الأزجال في مكان حانوت: نهي, فإنها تفسد اللسان العربي, وتنقله إلى العجمة المنكرة.
وما زال السلف يكرهون تغيير شعائر العرب حتى في المعاملات, وهو التكلم بغير العربية إلا لحاجة, كما نص على ذلك مالك والشافعي وأحمد, بل قال مالك: من تكلم في مسجدنا بغير العربية أخرج منه, مع أن سائر الألسن يجوز النطق بها لأصحابها, ولكن سوغوها للحاجة, وكرهوها لغير الحاجة, ولحفظ شعائر الإسلام,  فإن الله أنزل كتابه باللسان العربي, وبعث به نبيه العربي, وجعل الأمة العربية خير الأمم, فصار حفظ شعارهم من تمام حفظ الإسلام. فكيف بمن تقدم على الكلام العربي مفرده ومنظومه- فيغيره ويبدله, ويخرج عن قانونه, ويكلف الانتقال عنه? إنما هذا نظير ما يفعله بعض أهل الضلال من الشيوخ الجهال حيث يصمدون إلى الرجل العاقل, فيولهونه ويخنثونه, فإنهم ضادوا الرسول إذ بعث بإصلاح العقول والأديان, وتكميل نوع الإنسان, وحرم ما يغير العقل من جميع الألوان.فإذا جاء هؤلاء إلى صحيح العقل فأفسدوا عقله وفهمه, فقد ضادوا الله وراغموا حكمه, والذين يبدلون اللسان العربي ويفسدونه, لهم من هذا الذم والعقاب بقدر ما يفتحونه,فإن صلاح العقل واللسان,مما يؤمر به الإنسان, ويعين ذلك على تمام الإيمان, وضد ذلك يوجب الشقاق والضلال والخسران, والله أعلم.'' اه


و الله بالله کیف یمکن لرجل هذا أن یکون إماما للناس. فلا عجب لأمثال بن لادن و أیمن الظواهری أن یفعل کذا  و کذا إذا کان رائدهم و إمامهم هذا الرجل مع هذا الانفتاح الفکری لدیه!
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۱و ساعت 21:53|

دانلود تلاوت کل قرآن کریم با صدای قاریان مختلف به تفکیک سوره ها

برای دانلود مستقیم یا گوش کردن آنلاین به صدای تلاوت قرآن کریم با صدای اساتید و قاریان برجسته زیر روی نام آن ها کلیک فرمائید.

در صفحه بعدی که قرآن کریم به ترتیب سوره ها لیست شده اند، برای دانلود روی عبارت اضغط هنا للتحمیل و برای گوش کردن آنلاین اضغط هنا للاستماع کلیک فرمائید.

(برای دانلود تلاوت همه سوره ها با صدای یک قاری هم، اگر نرم افزار Internet Download Manager ریجیستر شده را بر روی کامپیوتر نصب داشته باشید کافیست همه فایل ها را انتخاب و کلیک راست و کپی را بزنید سپس در جدول IDM همه فایل های Mp3 را تیک زده و استارت را بزنید.)

موفق و پیروز باشید.


أبو بكر الشاطري
[ حفص عن عاصم ]

أحمد الحذيفي
[ حفص عن عاصم ]

أحمد الحواشي
[ حفص عن عاصم ]

أحمد الطرابلسي
[ حفص عن عاصم ]

أحمد بن علي العجمي
[ حفص عن عاصم ]

أحمد خضر الطرابلسي
[ قالون عن نافع ]

أحمد سعود
[ حفص عن عاصم ]

أحمد صابر
[ حفص عن عاصم ]

أحمد عامر
[ حفص عن عاصم ]

أحمد نعينع
[ حفص عن عاصم ]

أكرم العلاقمي
[ حفص عن عاصم ]

إبراهيم الأخضر
[ حفص عن عاصم ]

إبراهيم السعدان
[ حفص عن عاصم ]

إدريس أبكر
[ حفص عن عاصم ]

ابراهيم الجبرين
[ حفص عن عاصم ]

ابراهيم الجرمي
[ حفص عن عاصم ]

ابراهيم الدوسري
[ ورش عن نافع ]

ابراهيم العسيري
[ حفص عن عاصم ]

الحسيني العزازي
[ المصحف المعلم ]

الدوكالي محمد العالم
[ قالون عن نافع ]

الزين محمد أحمد
[ حفص عن عاصم ]

العشري عمران
[ حفص عن عاصم ]

العيون الكوشي
[ ورش عن نافع ]

الفاتح محمد الزبير
[ الدوري عن أبي عمرو ]

القارئ ياسين
[ ورش عن نافع ]

توفيق الصايغ
[ حفص عن عاصم ]

جمال الدين الزيلعي
[ حفص عن عاصم ]

جمال شاكر عبدالله
[ حفص عن عاصم ]

جمعان العصيمي
[ حفص عن عاصم ]

حاتم فريد الواعر
[ حفص عن عاصم ]

حسين آل الشيخ
[ حفص عن عاصم ]

حمد الدغريري
[ حفص عن عاصم ]

خالد الجليل
[ حفص عن عاصم ]

خالد القحطاني
[ حفص عن عاصم ]

خالد المهنا
[ حفص عن عاصم ]

خالد الوهيبي
[ حفص عن عاصم ]

خالد عبدالكافي
[ حفص عن عاصم ]

خليفة الطنيجي
[ حفص عن عاصم ]

داود حمزة
[ حفص عن عاصم ]

رشيد إفراد
[ حفص عن عاصم ]

رشيد بلعالية
[ حفص عن عاصم ]

زكريا حمامة
[ حفص عن عاصم ]

زكي داغستاني
[ حفص عن عاصم ]

سامي الحسن
[ حفص عن عاصم ]

سامي الدوسري
[ حفص عن عاصم ]

سعد الغامدي
[ حفص عن عاصم ]

سعود الشريم
[ حفص عن عاصم ]

سهل ياسين
[ حفص عن عاصم ]

سيد رمضان
[ حفص عن عاصم ]

شعبان الصياد
[ حفص عن عاصم ]

صابر عبدالحكم
[ حفص عن عاصم ]

صالح آل طالب
[ حفص عن عاصم ]

صالح الصاهود
[ حفص عن عاصم ]

صالح الهبدان
[ حفص عن عاصم ]

صلاح البدير
[ حفص عن عاصم ]

صلاح الهاشم
[ حفص عن عاصم ]

صلاح الهاشم
[ حفص عن عاصم ]

صلاح بو خاطر
[ حفص عن عاصم ]

عادل الكلباني
[ حفص عن عاصم ]

عادل ريان
[ حفص عن عاصم ]

عبدالبارئ الثبيتي
[ حفص عن عاصم ]

عبدالبارئ محمد
[ حفص عن عاصم ]

عبدالبارئ محمد
[ المصحف المعلم ]

عبدالباسط عبدالصمد
[ حفص عن عاصم ]

عبدالباسط عبدالصمد
[ ورش عن نافع ]

عبدالباسط عبدالصمد
[ المصحف المجود ]

عبدالرحمن السديس
[ حفص عن عاصم ]

عبدالرشيد صوفي
[ السوسي عن أبي عمرو ]

عبدالرشيد صوفي
[ خلف عن حمزة ]

عبدالعزيز الأحمد
[ حفص عن عاصم ]

عبدالعزيز الزهراني
[ حفص عن عاصم ]

عبدالله البريمي
[ حفص عن عاصم ]

عبدالله البعيجان
[ حفص عن عاصم ]

عبدالله الكندري
[ حفص عن عاصم ]

عبدالله المطرود
[ حفص عن عاصم ]

عبدالله بصفر
[ حفص عن عاصم ]

عبدالله خياط
[ حفص عن عاصم ]

عبدالله عواد الجهني
[ حفص عن عاصم ]

عبدالله غيلان
[ حفص عن عاصم ]

عبدالمحسن الحارثي
[ حفص عن عاصم ]

عبدالمحسن العبيكان
[ حفص عن عاصم ]

عبدالمحسن العسكر
[ حفص عن عاصم ]

عبدالمحسن القاسم
[ حفص عن عاصم ]

عبدالودود حنيف
[ حفص عن عاصم ]

عبدالولي الأركاني
[ حفص عن عاصم ]

علي أبو هاشم
[ حفص عن عاصم ]

علي الحذيفي
[ قالون عن نافع ]

علي جابر
[ حفص عن عاصم ]

علي حجاج السويسي
[ حفص عن عاصم ]

عماد زهير حافظ
[ حفص عن عاصم ]

عمر القزابري
[ ورش عن نافع ]

فارس عباد
[ حفص عن عاصم ]

فهد العتيبي
[ حفص عن عاصم ]

فهد الكندري
[ حفص عن عاصم ]

فواز الكعبي
[ حفص عن عاصم ]

لافي العوني
[ حفص عن عاصم ]

ماجد الزامل
[ حفص عن عاصم ]

ماجد العنزي
[ حفص عن عاصم ]

مالك شيبة الحمد
[ حفص عن عاصم ]

ماهر المعيقلي
[ المصحف المعلم ]

ماهر المعيقلي
[ حفص عن عاصم ]

ماهر شخاشيرو
[ حفص عن عاصم ]

محمد أيوب
[ حفص عن عاصم ]

محمد الأيراوي
[ ورش عن نافع من طريق أبي بكر الأصبهاني ]

محمد البراك
[ حفص عن عاصم ]

محمد الطبلاوي
[ حفص عن عاصم ]

محمد اللحيدان
[ حفص عن عاصم ]

محمد المحيسني
[ حفص عن عاصم ]

محمد المنشد
[ حفص عن عاصم ]

محمد جبريل
[ حفص عن عاصم ]

محمد رشاد الشريف
[ حفص عن عاصم ]

محمد صالح عالم شاه
[ حفص عن عاصم ]

محمد صديق المنشاوي
[ المصحف المعلم ]

محمد صديق المنشاوي
[ المصحف المجود ]

محمد صديق المنشاوي
[ حفص عن عاصم ]

محمد عبدالحكيم سعيد العبدالله
[ الدوري عن الكسائي ]

محمد عبدالحكيم سعيد العبدالله
[ البزي وقنبل عن ابن كثير ]

محمد عبدالكريم
[ ورش عن نافع من طريق أبي بكر الأصبهاني ]

محمد عبدالكريم
[ حفص عن عاصم ]

محمود الرفاعي
[ حفص عن عاصم ]

محمود الشيمي
[ الدوري عن الكسائي ]

محمود خليل الحصري
[ ورش عن نافع ]

محمود خليل الحصري
[ المصحف المجود ]

محمود خليل الحصري
[ حفص عن عاصم ]

محمود علي البنا
[ المصحف المجود ]

محمود علي البنا
[ حفص عن عاصم ]

مشاري العفاسي
[ الدوري عن الكسائي ]

مشاري العفاسي
[ حفص عن عاصم ]

مصطفى إسماعيل
[ حفص عن عاصم ]

مصطفى اللاهوني
[ حفص عن عاصم ]

مصطفى رعد العزاوي
[ حفص عن عاصم ]

معمر الأندونيسي
[ حفص عن عاصم ]

معيض الحارثي
[ حفص عن عاصم ]

مفتاح السلطني
[ ابن ذكوان عن ابن عامر ]

مفتاح السلطني
[ حفص عن عاصم ]

مفتاح السلطني
[ الدوري عن أبي عمرو ]

مفتاح السلطني
[ شعبة عن عاصم ]

مفتاح السلطني
[ الدوري عن الكسائي ]

موسى بلال
[ حفص عن عاصم ]

ناصر العبيد
[ حفص عن عاصم ]

ناصر القطامي
[ حفص عن عاصم ]

نبيل الرفاعي
[ حفص عن عاصم ]

نعمة الحسان
[ حفص عن عاصم ]

هاني الرفاعي
[ حفص عن عاصم ]

واصل المذن
[ حفص عن عاصم ]

وشيار حيدر اربيلي
[ حفص عن عاصم ]

وليد الدليمي
[ حفص عن عاصم ]

وليد النائحي
[ قالون عن نافع من طريق أبي نشيط ]

ياسر الدوسري
[ حفص عن عاصم ]

ياسر الفيلكاوي
[ حفص عن عاصم ]

ياسر القرشي
[ حفص عن عاصم ]

ياسر المزروعي
[ قراءة يعقوب الحضرمي بروايتي رويس وروح ]

ياسر سلامة
[ حفص عن عاصم ]

يحيى حوا
[ حفص عن عاصم ]

يوسف الشويعي
[ حفص عن عاصم ]

يوسف بن نوح أحمد
[ حفص عن عاصم ]

+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۱و ساعت 10:42|

لیست مجلات علمی پژوهشی در کشورهای عربی

اسم المجلة- التخصص- الجامعة- الجهة المصدرة- المکان
1-    مجلة جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية (العلوم الشرعية والعربية) - الدراسات الإسلامية - جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية - عمادة البحث العلمي - - الرياض
2-    مجلة الدراسات القرآنية - الدراسات القرآنية - جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية - جمعية العلمية السعودية للقرآن الكريم وعلومه - - الرياض
3-    مجلة الشريعة والدراسات الإسلامية - الدراسات الإسلامية - جامعة الكويت - كلية الشريعة والدراسات الإسلامية - - الكويت
4-    مجلة الخطاب الثقافي - السياحة والآثار - جامعة الملك سعود - جمعية اللهجات والتراث الشعبي - - الرياض
5-    مجلة جامعة الإمام محمد بن سعود (العلوم الإنسانية والاجتماعية) - الآداب و العلوم الإنسانية - جامعة الإمام محمد بن سعود - عمادة شئوون المكتبات - - الرياض
6-    مجلة التراث العربي - اللغة العربية - اتحاد الكتاب العرب - اتحاد الكتاب العرب - - دمشق
7-    مجلة الثقافة النفسية المتخصصة - التربية وعلم النفس - ... - مركز الدراسات النفسية والنفس جسمية - - طرابلس
8-    مجلة الدراسات الاجتماعية - العلوم الاجتماعية - الجامعة التكنولوجية - اليمن - - صنعاء
9-    مجلة العلوم الإنسانية - الآداب و العلوم الإنسانية - جامعة الكويت - الكويت - - الكويت
10-    حوليات الآداب والعلوم الاجتماعية - الآداب و العلوم الإنسانية - جامعة الكويت - مجلس النشر العلمي - - الكويت
11-    مجلة الحقوق - الأنظمة والعلوم السياسية - مجلس النشر العلمي - مجلس النشر العلمي - - الكويت
12-    المجلة العربية للعلوم الإنسانية - الآداب و العلوم الإنسانية - جامعة الكويت - مجلس النشر العلمي - - الكويت
13-    مجلة الجديد - الآداب و العلوم الإنسانية - المركز القومي للبحوث والدراسات - المركز القومي للبحوث والدراسات - - طرابلس
14-    مجلة الأصول والنوازل - الدراسات الإسلامية - ... - ... - - مكه المكرمه
15-    مجلة الآداب الاجنبية - الآداب و العلوم الإنسانية - ... - اتحاد الكتاب العرب - - دمشق
16-    مجلة كلية الآداب - الآداب و العلوم الإنسانية - جامعة القاهرة - وحدة النشر العلمى لكلية الآداب - - القاهره
17-    مجلة كلية الآداب - الآداب و العلوم الإنسانية - جامعة قاريونس - جامعة قاريونس في بنغازي - - بنغازي
18-    مجلة معهد الإمام الشاطبي للدراسات القرآنية - الدراسات القرآنية - - - معهد الإمام الشاطبي - - جده
19-    مجلة اللسان العربي - اللغة العربية - المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم - المركز العربي للتعريب والترجمة والتأليف والنشر - - الرباط
20-    المجلة العلمية "بحوث فى التربية النوعية" - التربية وعلم النفس - جامعة القاهرة-كلية التربية النوعية - مصر - - القاهره
21-    مجلة كلية التربية - التربية وعلم النفس - جامعة الامارات العربية المتحدة - كلية التربية - - دبي
22-    مجلة معهد الإمام الشاطبي للدراسات القرآنية - الدراسات القرآنية - ... - معهد الإمام الشاطبي للدراسات القرآنية - - جده
23-    مجلة سبأ - الدراسات القرآنية - جامعة عدن - كليتي الآداب والتربية - - عدن
24-    مجلة القادسية للآداب والعلوم التربوية - الآداب و العلوم الإنسانية - جامعة القادسية - كلية التربية - - عدن

25-    حولية كلية الدعوة الاسلامية بالقاهرة - الآداب و العلوم الإنسانية - جامعة الأزهر - كلية الدعوة الاسلامية بالقاهرة - - القاهره
26-    الإدارة العامة - إدارة أعمال - معهد الإدارة العامة - معهد الإدارة العامة - - الرياض
27-    مجلة المستقبل العربي - الآداب و العلوم الإنسانية - لبنان - مركز دراسات الوحدة العربية - - بيروت
28-    المجلة العربية للعلوم السياسية - الأنظمة والعلوم السياسية - ... - مركز دراسات الوحدة العربية - - بيروت
29-    مجلة بحوث اقتصادية عربية - الاقتصاد - ... - مركز دراسات الوحدة العربية - - بيروت
30-    مجلة اضافات (المجلة العربية لعلم الاجتماع) - العلوم الاجتماعية - ... - مركز دراسات الوحدة العربية - - بيروت
31-    مجلة اللغة العربية وآدابها - اللغة العربية - جامعة الكوفة - كلية الآداب - - النجف
32-    المجلة العراقية للغات - اللغة العربية - جامعة بغداد - كلية اللغات - - بغداد
33-    مجلة أبحاث اليرموك - سلسلة الآداب واللغويات - الآداب - " جامعة اليرموك - عمادة البحث العلمي والدراسات العليا - - تبوك
34-    مجلة رحاب المعرفة - الدراسات الإسلامية - ... - جمعية البحث في العلوم الإسلامية - - تطوان
35-    مجلة جامعة الملك سعود (العلوم الزراعية) - الأغذية والزراعة - جامعة الملك سعود - كلية العلوم الزراعية - - الرياض
36-    مجلة الجمعية العلمية السعودية للغة العربية - اللغة العربية - جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية - الجمعية العلمية السعودية للغة العربية - - الرياض
37-    مجلة جامعة أم القرى للعلوم الاجتماعية - العلوم الاجتماعية - جامعة أم القرى - جامعة أم القرى - - مكه المكرمه
38-    مجلة جامعة الملك سعود(العمارة والتخطيط) - فن العمارة - جامعة الملك سعود - كلية العمارة والتخطيط - - الرياض
39-    مجلة الآداب - الآداب - جامعة عدن - لغات وآداب - - عدن
40-    مجلة الملك سعود - التخطيط - جامعة الملك سعود - العمارة والتخطيط - - الرياض
41-    مجلة الملك سعود (الحاسب والمعلومات) - الحاسب و المعلومات - جامعة الملك سعود - كلية الحاسب و المعلومات - - الرياض
42-    مجلة جامعة الملك سعود (العلوم الهندسية) - الهندسة - جامعة الملك سعود - كلية العلوم الهندسية - - الرياض
43-    مجلة جامعة الملك سعود - الأغذية والزراعة - جامعة الملك سعود - كلية العلوم الزراعية - - الرياض
44-    الواضحة - الدراسات الإسلامية - دار الحديث الحسنية - دار الحديث الحسنية - - الرباط
45-    مجلة البحوث الفقهية المعاصرة - الدراسات الإسلامية - ... - مجلة مستقلة - - الرياض
46-    مجلة كلية المعلمين - التعليم - جامعة الملك عبدالعزيز - كلية المعلمين - - جده
47-    بصائر الرباط - الدراسات الإسلامية - محمد الخامس - دائرة الرباط العلمية للبحث في الدراسات الإسلامية - - الرباط
48-    المجاة العربية للدراسات الامنية والتدريب - العلوم الاجتماعية - جامعة نايف العربية للعلوم الامنية والتدريب - مركز الدراسات والبحوث - - الرياض
49-    مجلة (سُنن) - التعليم - الجمعية العلمية السعودية للسنة و علومها - الجمعية العلمية السعودية للسنة و علومها - - الرياض
50-    المجلة العربية لنظم المعلومات الجغرافية - الجغرافيا - جامعة الملك سعود - الجمعية الجغرافية السعودية - - الرياض

51-    مجلة الدراسات القرآنية - الدراسات القرآنية - الإمام محمد بن سعود الإسلامية - الجمعية العلمية السعودية للقرآن الكريم وعلومه - - الرياض
52-    المجلة العربية لنظم المعلومات الجغرافية - طبقات الأرض - جامعة الملك سعود - الجمعية الجغرافية السعودية - - الرياض
53-    المجلة السعودية لطب العيون - الطب - جامعة الملك سعود - الجمعية السعودية لطب العيون - - الرياض
54-    مجلة علوم الحياة - العلوم والرياضيات - جامعة الملك سعود - الجمعية السعودية لعلوم الحياة - - الرياض
55-    مجلة دراسات اقتصادية - الاقتصاد - جامعة الملك سعود - جمعية الاقتصاد السعودية - - الرياض
56-    المجلة الاردنية للغات الحديثة والادب - اللغات والترجمة - جامعة اليرموك - وزارة التعليم العالي - - إربد
57-    المجلة الاردنية للرياضيات والاحصاء - العلوم والرياضيات - جامعة اليرموك - وزارة التعليم العالي - - إربد
58-    المجلة الاردنية للعلوم الاجتماعية - العلوم الاجتماعية - جامعة البرموك - وزارة التعليم العالي - - إربد
59-    مجلة الصيدلة السعودية - الصيدلة - جامعة الملك سعود - الجمعية الصيدلية السعودية - - الرياض
60-    مجلة الحاسوب السعودية - الحاسب و المعلومات - جامعة الملك سعود - جمعية الحاسبات السعودية - - الرياض
61-    مجلة جامعة الملك سعود (علوم الحاسب والمعلومات ) - الحاسب و المعلومات - جامعة الملك سعود - كلية علوم الحاسب والمعلومات - - الرياض
62-    مجلة جامعة الملك سعود (اللغات والترجمة) - اللغات والترجمة - جامعة الملك سعود - كلية اللغات والترجمة - - الرياض
63-    مجلة جامعة الملك سعود (العلوم الإدارية) - إدارة أعمال - جامعة الملك سعود - كلية العلوم الإدارية - - الرياض
64-    مجلة "عين" - اللغة العربية - جامعة الملك سعود - الجمعية العلمية السعودية للغات والترجمة - - الرياض
65-    مجلة " الديرة " - فن العمارة - جامعة الملك سعود - الجمعية السعودية لعلوم العمران - - الرياض
66-    مجلة الجمعية السعودية للغذاء والتغذية - الأغذية والزراعة - جامعة الملك سعود - الجمعية السعودية للغذاء والتغذية - - الرياض

67-    الإحياء - الدراسات الإسلامية - الرابطة المحمدية لعلماء المغرب - الرابطة المحمدية لعلماء المغرب - - الرباط


اسم المجلة

التخصص

الجامعة

الجهة المصدرة

المكان

مجلة جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية (العلوم الشرعية والعربية(

الدراسات الإسلامية

جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية

عمادة البحث العلمي

الرياض

مجلة الدراسات القرآنية

الدراسات القرآنية

جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية

جمعية العلمية السعودية للقرآن الكريم وعلومه

الرياض

مجلة الشريعة والدراسات الإسلامية

الدراسات الإسلامية

جامعة الكويت

كلية الشريعة والدراسات الإسلامية

الكويت

مجلة الخطاب الثقافي

السياحة والآثار

جامعة الملك سعود

جمعية اللهجات والتراث الشعبي

الرياض

مجلة جامعة الإمام محمد بن سعود (العلوم الإنسانية والاجتماعية(

الآداب و العلوم الإنسانية

جامعة الإمام محمد بن سعود

عمادة شئوون المكتبات

الرياض

مجلة التراث العربي

اللغة العربية

اتحاد الكتاب العرب

اتحاد الكتاب العرب

دمشق

مجلة الثقافة النفسية المتخصصة

التربية وعلم النفس

...

مركز الدراسات النفسية والنفس جسمية

طرابلس

مجلة الدراسات الاجتماعية

العلوم الاجتماعية

الجامعة التكنولوجية

اليمن

صنعاء

مجلة العلوم الإنسانية

الآداب و العلوم الإنسانية

جامعة الكويت

الكويت

الكويت

حوليات الآداب والعلوم الاجتماعية

الآداب و العلوم الإنسانية

جامعة الكويت

مجلس النشر العلمي

الكويت

مجلة الحقوق

الأنظمة والعلوم السياسية

مجلس النشر العلمي

مجلس النشر العلمي

الكويت

المجلة العربية للعلوم الإنسانية

الآداب و العلوم الإنسانية

جامعة الكويت

مجلس النشر العلمي

الكويت

مجلة الجديد

الآداب و العلوم الإنسانية

المركز القومي للبحوث والدراسات

المركز القومي للبحوث والدراسات

طرابلس

مجلة الأصول والنوازل

الدراسات الإسلامية

...

...

مكه المكرمه

مجلة الآداب الاجنبية

الآداب و العلوم الإنسانية

...

اتحاد الكتاب العرب

دمشق

مجلة كلية الآداب

الآداب و العلوم الإنسانية

جامعة القاهرة

وحدة النشر العلمى لكلية الآداب

القاهره

مجلة كلية الآداب

الآداب و العلوم الإنسانية

جامعة قاريونس

جامعة قاريونس في بنغازي

بنغازي

مجلة معهد الإمام الشاطبي للدراسات القرآنية

الدراسات القرآنية

-

معهد الإمام الشاطبي

جده

مجلة اللسان العربي

اللغة العربية

المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم

المركز العربي للتعريب والترجمة والتأليف والنشر

الرباط

المجلة العلمية "بحوث فى التربية النوعية"

التربية وعلم النفس

جامعة القاهرة-كلية التربية النوعية

مصر

القاهره

مجلة كلية التربية

التربية وعلم النفس

جامعة الامارات العربية المتحدة

كلية التربية

دبي

مجلة معهد الإمام الشاطبي للدراسات القرآنية

الدراسات القرآنية

...

معهد الإمام الشاطبي للدراسات القرآنية

جده

مجلة سبأ

الدراسات القرآنية

جامعة عدن

كليتي الآداب والتربية

عدن

مجلة القادسية للآداب والعلوم التربوية

الآداب و العلوم الإنسانية

جامعة القادسية

كلية التربية

عدن

حولية كلية الدعوة الاسلامية بالقاهرة

الآداب و العلوم الإنسانية

جامعة الأزهر

كلية الدعوة الاسلامية بالقاهرة

القاهره


+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۱و ساعت 23:53|

دانلود دیوان های شعری در مدح آل بیت (ع)


#
 عنوان الكتاب  المؤلف
 1   أدب الطف الجزء العاشر  الشيخ جواد شبر
 2   أدب الطف الجزء التاسع  الشيخ جواد شبر
 3   أدب الطف الجزء الثامن  الشيخ جواد شبر
 4   أدب الطف الجزء السابع  الشيخ جواد شبر
 5   أدب الطف الجزء السادس  الشيخ جواد شبر
 6   أدب الطف الجزء الخامس  الشيخ جواد شبر
 7   أدب الطف الجزء الرابع  الشيخ جواد شبر
 8   أدب الطف الجزء الثالث  الشيخ جواد شبر
 9   أدب الطف الجزء الثاني  الشيخ جواد شبر
 10   أدب الطف الجزء الأول  الشيخ جواد شبر


#  عنوان الكتاب  المؤلف
 1   اللآلئ العبقرية في شرح العينيّة الحميرية  بهاء الدين الاصبهاني المعروف بالفاضل الهندي
 2   بلون الغار ... بلون الغدير  معروف عبدالمجيد
 3   الروضة المختارة  -
 4   ديوان المديح والرثاء في محمد وآل بيته النجباء  السيد سلمان آل طعمة
 5   قصائد خالدة  -
 6   ديوان الإمام علي عليه السلام  مؤسسة الأعلمي للمطبوعات
 7   للزهراء (عليها السلام) شذى الكلمات  المكتبة الأدبية المختصة
 8   المجتبى (ع) بين وميض الحرف ووهج القافية  المكتبة الأدبية المختصة
 9   تذييل سلافة العصر  السيد عبدالله الجزائري
 10   ليلة عاشوراء في الحديث والأدب  الشيخ عبدالله الحسن
 11   أشعار النساء المؤمنات  أم علي مشكور

برای دانلود کتب بالا و انتقال به صفحه سایت مورد نظر اینجا کلیک فرمائید. با کلیک روی کلمه تحمیل عملیات دانلود بصورت خودکار انجام خواهد گرفت. موفق باشید

+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۱و ساعت 23:10|