ابزار وبمستر

متــــرجـــــم عـــربی - دکتر مهدي شاهرخ | اسفند ۱۳۸۸
زمان ها در زبان عربي

  1-ماضی ساده :الف :مثبت)که چیزی برای گفتن ندارد

ب) منفی) لم+فعل مضارع یا ما یل لا +صیغه عادی فعل ماض

لم یذهب و ماذهب و لاذهب

2-ماضي نقلي :الف) مثبت: قد+فعل ماضي ، /قلّما/طالما/کَثُرَما+فعل ماضي.


قد ذهبَ ( رفته است ) قلّما دخلَ في الغَيْبوبةِ (کمتر بيهوش بوده است) کَثُرما عُدتُ إلي نفسي (فراوان به خودم آمده ام)

 

ب)منفي:ماضي منفي +بَعْدُ/ لماّ+فعل مضارع/ لم +فعل مضارع +بَعدُ

قد ذهبَ.(رفته است) ما ذَهبَ بعدُ /لّما يذهَبْ/لم  يذهَبْ بعدُ ( هنوز نرفته است)


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:5|

الأسطورة في الشعر[1]

  تعدد الآراء حول مفهوم الأسطورة وتختلف وجهات النظر فيها ومرد هذا إلى أن كل باحث في الأسطورة كان ينظر عليها من زاوية معينة ويقتصر على رؤية محددة فكان كل دارس يحدد مفهومها من خلال هذه النظرة وتلك الرؤية حتى أصبحت الآراء فيها تشكل خلافاً جوهرياً لا يمكن الجمع بينها والتوفيق بين تناقضاتها. فحين يرى بعضهم: أن الأساطير نتاج صبياني وأوهام وخيال مشوش، نجد آخرين يعدونها واحدة من أعمق منجزات الروح الإنسانية التي لم يفسدها الفحص العلمي ولا العقلية التحليلية(1).  وقد حاول بعض الباحثين أن يربط بين الأسطورة والجانب الديني والفكري فيها حين عدّها ( مرحلة بدائية من مراحل التفكير الميتافيزيقي، وأول تجسيد للأفكار العامة)(2).  والواضح من خلال النظر في كتابات الباحثين عن الأسطورة والمعاجم التي تفسر وتشرح للقارئ مضمونها أن الأسطورة قائمة على الخلط والمزج بين الدين والسحر، والتاريخ، والعلم، والخيال، والحلم، والحقيقة الواقعة ومن هنا عرفها بعضهم بأنها:( حكاية عن كائنات تتجاوز تصورات

براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:27|

الغموض في الشعر الحر

الغموض يلف الشعر الحديث وقسماته، ويخفي جوهره وعلاقاته بأشقائه في دوحة الأدب، وزاد الفجوة التي تفصل بين كثير من النصوص الشعرية المعاصرة، وجمهور واسع من القراء. ظاهرة الغموض جاءت من أمور، منها: الغموض الدلالي، استحالة الصورة الفنية، غموض الرمز.
اللغة الشعرية
لغة الشعر هي لغة الإشارة في حين أن لغة النثر هي لغة الإيضاح ولابد للكلمة في الشعر أن تعلو على ذاتها، أن تزخر بأكثر مما تعنيه، أن تشير إلى أكثر مما تقول، عبر إدراك الشاعر لقدرات المجاز في منح اللغة مساحة أوسع من دلالتها المعجمية،

براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:25|

الصورة الشعرية عند شعراء مدرسة الديوان 

 

     

  بدأت حركة النقد عند مدرسة الديوان وعلى رأسها عبد الرحمن شكري وزميليه العقاد والمازني ، فبعد أن أصدر شكري ديوانه الأول عام 1901 م ، وقد تبلورت رؤيتهم النقدية في الربع الأول من القرن العشرين ، وقد قامت هذه الرؤية النقدية ولا سيما عند شكري على اعتبار أن وظيفة الشعر الأساسية هي التعبير عن وجدان الشاعر ، لأن الشعر في جوهره عاطفة وقد هاجم شعراء مدرسة الديوان الذين تبنوا مذهب التجديد في الشعر شعر المناسبات الذي كان سائداً حينئذ في المدرسة الكلاسيكية أو التقليدية بقول :" وبعض القراء يهذي بذكر الشعر الاجتماعي ، ويعني شعر الحوادث اليومية مثل افتتاح خزان أو بناء مدرسة
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:24|

النزعة الانسانية في الأدب المهجري

٢٠ أيلول (سبتمبر) ٢٠٠٧بقلم إبراهيم مشارة


تكبير النصتصغير النصنص فقط

حظي الأدب المهجري بعناية الدارسين ونقاد الأدب ومازال كذلك، ولهذا الأدب محبوه ومتذوقوه ، فقد كان فتحا في أدبنا الحديث، فتح عيوننا على مباهج الحياة،وروعة المغامرة و إغراء الحرية ،بعد أن ظل أدبنا أحقابا طويلة نائما في مغارة التاريخ مغمضا عينيه عن مستجدات الحياة مكتفيا بالاجترار من الكتب القديمة ،وكد الذهن لا في توليد المعاني البكر، بل في تنميق الكلام و الولوع بالأسجاع واللهاث وراء التورية وفي مباركة الأوضاع القائمة وهي أوضاع مزرية تميزت بالركود الاجتماعي والتأسن الثقافي والاستبداد السياسي وكانت غاية الأدب أن يصل إلى البلاط مسبحا بحمد الحاكم آناء الليل وأطراف النهار لتحقيق مآرب شخصية مضحيا بمصلحة الجماعة لحساب المصلحة الشخصية ، خرج الأدب المهجري إذا من رحم المعاناة مبشرا بعصر الخصوبة وبقيام طائر العنقاء من رماده صحيحا معافى وهو يحمل معول الهدم منقضا على سفاسف الماضي معليا صرحا جديدا من الأدب الخلاق المتميز بصدق الشعور ونزعة التجديد والغيرة على حاضر الأمة ومستقبلها متزودا من الثقافة العربية الأصيلة والغربية البناءة ، مستفيدا من أرض ترعرع فيها هي الأرض الجديدة – أمريكا الشمالية والجنوبية – حيث للفرد قيمة وللعلم المكانة الأولى - إنها مجتمع الصناعة والتقدم و الإبداع والرفاه المادي والمعنوي وكل هذه العوامل مجتمعة وجدت صداها في عقول وضمائر و إنتاج أدباء المهجر الأدبي والفكري . ونحن في هذا المقال راصدون لقيم إنسانية تضمنها الأدب المهجري
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:21|

نگاهی بر رباعیات خیام

عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و اختر شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیما از زبان یونانی فرا گرفته بود.

در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادل‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل ‌الجبر و المقابلهبا نظام الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدين ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظام ‌الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدين ملکشاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت .در همین سال‌ها(۴۵۶) مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس*را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو *که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده است.

غلامحسین مراقبی گفته‌است که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر بر نگزید البته برخی از داماد خیام سخنانی نقل کرده‌اند و در این باره نظری دیگر داشته‌اند.
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:20|

 

« مسار التمثيل العرفاني في الادب الايراني

قصه الفراشه و النار »

نصرالله بورجوادي

تعريب عبدالرحمن العلوي

قصه الفراشه و الشمعه، مضمون تكرر استخدامه من قبل شعراء الفارسيه لاسيما منذ ايام سعدي فما بعد، و يعود ظهور هذا التمثيل في الشعر الفارسي الي القرن الرابع الهجري و ان لم يكن شائعاً حتي منتصف القرن الخامس و السبب في ذلك يعود الي ان فهم هؤلاء الشعراء لقصه الفراشه و النار لم يكن فهماً عرفانياً كما هو الحال عند الحلاج و لا فهماً غرامياً هو الحال عند احمد الغزالي

     لاشك ان النقاط التي اشار اليها احمد الغزالي تكاد تكون نفس ما اورده الحلاج في «طاسين الفهم»، لكن من الانصاف القول ان لغه تعبير الاول اجمل و ذات ايقاع شعري اقوي من لغه الثاني فضلاً عن محتواها الاضخم. و ما يؤكد علي وجود صله واضحه بين افكار الاثنين و تصوراتهما، هي عباره الغزالي التي اوردها ضمن قصه الفراشه: «أفنيت عمرك في عباره الباطن فأين الفناء في التوحيد؟». و هذه العباره مأخوذه بالنص من الحلاج، و قد قالها في حوار مع ابراهيم الخواص (ت 291هـ) و الفناء في التوحيد عند احمد قد عبّرت عنه الفراشه اروع تعبير من خلال احتراقها بالنار.
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:19|

زبان فردوسى و واژگان عربى در شاهنامه

مجيد شريفى

 

درباره واژگان فارسى شاهنامه تحقيقات ارزنده و شايان زيادى صورت گرفته است، اما درباره واژگان دخيل به ويژه واژگان عربى شاهنامه كمتر سخن رفته است.

اين مقاله بررسى و تحقيق مختصرى است درباره واژگان عربى شاهنامه و زبانى كه فردوسى در پديد آوردن آن به كار برده است.مشهور است كه فردوسى در شاهنامه از كلمات عربى استفاده نكرده و براى به نظم كشيدن شاهنامه از واژگان «پارسى سره» بهره جسته است و براى اثبات اين موضوع بيشتر به اين بيت استناد مى‌شود:

«بسى رنج بردم در اين سال سى           عجم زنده كردم بدين پارسى»

در پاسخ بايد گفت، نخست اين كه در همين بيت يك واژه عربى «عجم» وجود دارد. ديگر اين كه درست است كه فردوسى براى زنده گردانيدن مليت ايران و زبان فارسى بيش از ۳۰ سال رنج كشيده است ولى موفقيت او منحصر به بهره‌گيرى و استفاده از واژگان پارسى و داستان‌هاى ملى ايران نيست، بلكه علل و عوامل گوناگونى در موفقيت او دخالت داشته است.
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:18|

 « المفردات الفارسيه في القرآن »

بهاءالدين خرمشاهي

16) زمهرير (وردت مره واحده في سوره الانسان الآيه 13) كتب ادي شير (زمهرير تعني شده البرد، و هي مركبه من «زم» اي البرد و «هرير» اي الباعث او الحافز. و لهذا يقال «ازمهر اليوم» اي اشتد برده» (الالفاظ الفارسيه المعربه، ص 79). و يؤيد الشوشتري هذا الرأي و يقول في شرحه لها: «لقد وردت كلمه (زم) كثيراً بمعني البرد في الكلمات الفارسيه المركبه مثل «زمستان» و «سميرم»، و «شميران» و غيرها. و لم نتمكن من اثبات معني الشطر الثاني من الكلمه الذي فسره مؤلف معجم «البرهان القاطع» بـ«الفاعل» (معجم الكلمات الفارسيه في اللغه العربيه، ص 320).

     17) زور (وردت 4 مرات في القرآن، مثل: الحج، 30).
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:17|

تاثیر فارسی بر زبان و ادبیات عرب


نظر به اینکه زبان عربی جزو 10 زبان مهم کنونی دنیا است و 200 ملیون متکلم و یک میلیارد مسلمان کم و بیش با آن آشنایی دارند در این بخش به تاثیر زبان فارسی بر عربی می پردازیم و بررسی تاثیر فارسی بر سایر زبانها را به زمانی دیگر وا میگذاریم.
هیچ زبانی در دنیا نیست که از سایر زبانها واژه گان قرض نگرفته باشد، همه زبانها از همدیگر تاثیر گرفته اند زبانی که وام نگرفته باشد زبان های مرده و زبانهای قبیله ای و زبان های محدود، بسته و رو به انقراض است هر چقدر زبانها تاثیر بیشتری گرفته باشند زنده تر شده اند و این هیچ عیب نیست مهمترین زبان فعلی جهان (انگلیسی )تقریبا 75 درصد کلمات خود را از سایر زبانها بویژه انگلو- جرمن و لاتین گرفته است. اسپانیولی و پرتغالی 95 درصد زبان و ادبیاتشان یکی است با این وجود خود را دو زبان مختلف می نامند
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:16|

« أثر العربية‌ في‌  الشعر الفارسي‌ »

اللغة‌ كسائر مظاهر الحياة‌ تعمل‌ فيها الحوادث‌ و الطواري‌ء فتعطيها شيئا" و تأخذ منها شيئاً، فقد تتغير مبانيها و صورها علي‌ مرور الزمان‌ و كثرة‌ العوامل‌ فإذا بها لغة‌ أخري‌ قد لا تشبه‌ أصلها في‌ شي‌ء و لا يجمعها معها لفظ‌ ،و ذلك‌ إذا ما تهيأت‌ لها أسباب‌ التغيير و التبديل‌ و التجديد، و هذا ما طرأ علي‌ جميع‌ اللغات‌ البشرية‌ عند مرورها بعوارض‌ زمنية‌ عملت‌ فيها عملها ، و من‌ هذه‌ اللغات‌ كانت‌ اللغة‌ الاءيرانية‌ .

              لقد مرت‌ اللغة‌ الاءيرانية‌ بثلاثة‌ أدوار: دور اللهجات‌ القديمة‌، و دور اللهجات‌ الوسطي‌، و دور اللهجات‌ الحديثة‌ و الحاضرة‌، و بالطبع‌ كانت‌ هذه‌ الادوار الثلاثة‌ بمثابة‌ حلقات‌ ربط‌ الزمن‌ بعضها ببعض‌، و أبعدتها الحوادث‌ و الطواري‌ء و التفاعل‌ في‌ سلسلة‌ طويلة‌ لم‌ يعد لا´خرها خبر عن‌ أولها إلا الشي‌ء اليسير و النزر القليل‌ .
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:14|

« مكانة المرأة في (شاهنامة) الفردوسي »

  ليس سرا ان الشاعر الايراني الكبير (الفردوسي) كان يهتم كثيرا بشخصية النساء من خلال قصص (الشاهنامة) الشعرية والتي تعني بالعربية (روائع الملوك).

فمكانة المرأة في الشاهنامة، رفيعة ومنزلتها عالية، اذ سمت الى ذروة الكمال الاخلاقي في غير موضع من قصص واشعار الشاهنامة، فالنساء بعيدات عن الفتن واثارة الصراعات، ومليئات بالطهارة الروحية والمكانة المعنوية ومحاطات بالحرمة فضلا عن تبوئهن للمسؤوليات المتقدمة والحضور الفاعل في الاجتماعات، بل وتصدرهن لموقع الملوكية وادارة الحكومة وهن في قمة الزهد والتحجب والوفاء للزوج، كل هذه الخصال كانت تتصف بها المرأة والفتاة الايرانية.

وعلى سبيل المثال، كانت المسؤوليات ومراكز التنفيذ  الحكومية، الادارية، البلدية وادارة الجيش في مدينة (هروم) كلها بيد النساء .
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 11:13|

جلوه ي علي (ع) در ادب فارسي

 

نويسنده: ناهيد سادات رحياتي

 

بي عشق تو هر که در جهان زيست مباد

با ياد تو ، دوزخ و جنان چيست ؟ مباد يک جمله بگويم و سخن ختم کنم

 آن دل که در او مهر علي نيست ، مباد
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:53|

واشكافي ادبيات عرفاني بعد از انقلاب

 

دكتر محمدرضا سنگري نويسنده،

 شاعر و پژوهشگر دفاع مقدس

خلاصه مقاله نگارنده در اين مقاله سعي در واشكافي ادبيات عرفاني بعد از انقلاب دارد و در اين راه از تأثيرات عاشورا و تحولاتي كه اين قيام بزرگ در ادبيات انقلاب و دفاع مقدس داشته است سخن مي راند. وي همچنين با تبيين شعرهايي كه از طريق دعوت به شهادت بخشي از دفاع مقدس را رقم زده است به سراغ وضعيت و حال و هواي شاعران امروز رفته و از آنها سخن گفته است. در اين مقاله سعي شده است تا حد ممكن جريان هاي شعري معاصر كه به انقلاب و دفاع مقدس ختم شد، مورد بررسي و نقد قرار گيرند.
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:52|

نگاهی به آثار و اندیشه های جلال آل احمد

 

اشاره

سید حسین آل احمد، ملقب به جلال الدین، در آذرماه سال 1302 در خانواده‏ای روحانی به دنیا آمد. گرچه اصالت طالقانی دارد، در محله پامچنار تهران متولد شده و دوران کودکی خویش را نیز در تهران گذرانده است. پس از پایان دوره دبستان، با دستور پدر به شاگردی در بازار پرداخت و سپس پنهان از چشم پدر، در کلاس‏های شبانه مدرسه دارالفنون هم شرکت کرد. آن‏گاه وارد دانش‏سرای عالی شد و دوره دکترای ادبیات را نیز همان‏جا گذراند، ولی از ارائه پایان نامه دکترا منصرف شد. جلال پس از 46 سال زندگی و حدود سی سال نویسندگی و فعالیت‏های فرهنگی و سیاسی، در سال 1348 بدرود حیات گفت و در شهرری مدفون گشت.
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:51|

ادبیات عاشورایی

 

هاشمی ، محمد قاسم

جلال الدین محمد مولوی(وفات 672 هجری)

جلال الدین یکی از بزرگترین و تواناترین گویندگان متصوفه و از عارفان نام آور و ستاره درخشنده و آفتاب فروزنده آسمان ادب فارسی و شاعری حساس و صاحب اندیشه بوده است.

جلال الدین محمد مولوی، اگر چه سنی مذهب بوده ولی کمتر از یک شیعه معتقدراستین در فضائل ائمه سخن نگفته است. در دیوان او، اشعار و اشارات زیادی درباره حضرت علی(ع) وجود دارد و در واقع آن حضرت را از همه برتر دانسته است، برای نمونه چند بیت از اشعار بسیاری که در مدح و منقبت حضرت علی(ع) سروده، نقل می گردد:آن شاه که با دانش و دین بود
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:50|

نيما و مكاتب ادبي

نسرين برزآبادي فراهاني

 

به هر حال ادبيات، ادبيات است و علم، علم. رئاليسم هيچ جايي براي تخيل باقي نگذاشته بود. انساني كه زمام اختيار خويش را در كليه ظواهر به دست علم و صنعت سپرده بود، نمي‌توانست تنها روزني را نيز كه عليرغم روياهاي شبانه‌اش براي بروز انرژي‌هاي ناخودآگاه خويش مي‌توانست داشته باشد، با دست خويش ببندد. واقع‌گرايي و واقعيت‌نگري علمي رئاليسم تا جايي پيش رفت كه با تسليم شدن به ناتوراليسم همه احساسات و معنويات انسان را تبديل به مشتي تحريكات عصبي و تأثيرات ژنتيك نمود و تفاوتي ميان يك اثر علمي و يك رمان ادبي قائل نشد. انفجار انرژي‌هاي سركوب شده، اين بار يورش افراطي ديگري را سبب شد كه تخيل، ابهام و ايده‌آليسم را هدف قرار داده بود. عينيت و ابژكيتويته رئاليستي جاي خويش را به ذهنيت و سوبژكتيوتيه سمبوليستي داد. واقعيت علمي تبديل به تخيل شد و پاي ابهام و تأويل پذيري به اثر ادبي گشوده شد. كلمه ديگر نقش ارجاعي از يك دال به يك مدلول مشخص و واقعي را نداشت، بلكه با هاله‌اي از ابهام، هر كلمه‌اي آن چيزي بود كه آفريننده آن انتظارش را داشت.
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:49|

ناتورالیسم در ادبیات

ناتورالیسم 1890-1880
    دراواخر امپراتوری ناپلئون سوم در فرانسه،علم یکی پس از دیگری ناشناخته ها را به شناخت رساند وجامعه خورده بورژوازی فرانسه را با رونق صنعت وزراعت و اختراعات و امکانات تازه به اغتشاش فکری واداشت ، در جامه علم گرا ، افزایش شگفت آور آگاهی های عینی ، از عوامل طبیعی وتجربه و تطبیق آن با علم ، باعث یک تحول طبیعی شد، هنرمندان گذشته را مطرودو حال را مغشوش و آینده را ناشناخته دانستند.شیمیدانان روی مواد استخراجی وفیزیک دانان روی اجسام بی جان وطبیعی دانان روی موجودات زنده طبیعت کار کردندکه ناگهان نماینده مکتب ناتورالیسم امیل زولاکه پیرو عقاید داروین وکلو برنارد بودگفت: ما هم باید روی صفات ونهاد آدم ها کار بکنیم، باید عشق ها وهوس ها و تهورات وعادت ها ورفتارهای افراد جامعه رانشان بدهیم ، همانند یک جراح که عملی روی بدن انسان انجام می‌دهد، ماهم باید روی وضع نهادی وروحی واخلاقی ورفتار موروثی افراد کار بکنیم و مکتب ناتورالیسم بر آن شد تاعلوم طبیعی را همانند رئالیست ها با حس واقع بینی وتجربه و تماشا، آن طورکه مشاهده می‌شوند وارد عرصه ادبیات کنند ویک هماهنگی بین جسم وروح پیدا کنندوباهوای تازه ، آئینی تازه،سبکی تازه در ادبیات به وجود آورند.

براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:48|

مكتبهاي ادبي

در اينجا به شرح روند پيدايش و تكامل و زوال مكتبهاي ادبي مي‌پردازيم كه در اروپا پا به پاي دگرگوني‌هاي اجتماعي پديد آمده‌اند و نماينده نياز جامعه در دوره خاص خود بوده‌اند:

 اولين مكتب ادبي اروپا در قرن شانزدهم يعني در اوج نهضت رنسانس و اومانيسم پديد مي‌آيد، و در قرن هفدهم گسترش مي‌يابد، و داراي اصولي مدوّن مي‌شود. اين مكتب كلاسيسيسم ناميده مي‌شود.
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:47|

مکتب رمانتیسیسم در ادبیات

زیرا توده پیشرفته سده نوزده اروپا دیگر نمی توانست سنتهای ملوك الطوایفی (فئودالیسم)وكلاسیسیسم را گردن نهد . از این رو به نویسندگان و هنرمندانی نیاز داشت كه به دلخواه خویشتن وپندارهای بی بندو بار خود خامه بدست گیرند بنابراین شایسته است رمانتیسم را یك مكتب انقلابی و ناقص سنتهای كلاسیسیسم دانست .
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:46|

مکتب رئالیسم در ادبیات

 

وقتی در جامعه بورژوازی اروپا عمده ثروت در دست اقلیت ها افتاد، مردم فرانسه، پس ازناپلئون به فکر افتادندکه نظام موجود را به هم بزنند و برای تقسیم عادلانه ثروت ها به دنبال راه حلی علمی وعملی می گشتند که بالاخره نظام جامعه اروپایی به خورده بورژوازی گرایش یافت و این نظام در ادبیات تاثیرگذاشت . نویسندگان و شاعران زمانه درنوشتارهایشان آسیب های مادی واجتماعی را با همه ریزه کاری ها ورازهایش به قلم کشیدند، عادت ها و آداب های بد وخوب اجتماعشان را عریان ساختند، همانند یک نقاش از جامعه خود تصویر دادند وتصویرهای واقعی راعینی وبیرونی نمادین کردند
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:45|
« مسار التمثيل العرفاني في الادب الايراني

قصه الفراشه و النار »

نصرالله بورجوادي

تعريب عبدالرحمن العلوي

قصه الفراشه و الشمعه، مضمون تكرر استخدامه من قبل شعراء الفارسيه لاسيما منذ ايام سعدي فما بعد، و يعود ظهور هذا التمثيل في الشعر الفارسي الي القرن الرابع الهجري و ان لم يكن شائعاً حتي منتصف القرن الخامس و السبب في ذلك يعود الي ان فهم هؤلاء الشعراء لقصه الفراشه و النار لم يكن فهماً عرفانياً كما هو الحال عند الحلاج و لا فهماً غرامياً هو الحال عند احمد الغزالي

     لاشك ان النقاط التي اشار اليها احمد الغزالي تكاد تكون نفس ما اورده الحلاج في «طاسين الفهم»، لكن من الانصاف القول ان لغه تعبير الاول اجمل و ذات ايقاع شعري اقوي من لغه الثاني فضلاً عن محتواها الاضخم. و ما يؤكد علي وجود صله واضحه بين افكار الاثنين و تصوراتهما، هي عباره الغزالي التي اوردها ضمن قصه الفراشه: «أفنيت عمرك في عباره الباطن فأين الفناء في التوحيد؟». و هذه العباره مأخوذه بالنص من الحلاج، و قد قالها في حوار مع ابراهيم الخواص (ت 291هـ) و الفناء في التوحيد عند احمد قد عبّرت عنه الفراشه اروع تعبير من خلال احتراقها بالنار.


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:45|

« لمعات وجدانية من الشعر الفارسي القديم»

رشید يلوح

 

هذه الابيات من الشعر الفارسي لمعات وجدانية نأمل ان تعطي للقارىء انطباعا ولو اوليا حول شعراء بلاد فارس، حيث يمكنك ان تسمع من الناس عامتهم وخاصتهم ابياتا لكبار الشعراء امثال حافظ ومولانا والفردوسي وسعدي ، تماما كالناس في الكويت او قطر او السعودية، ليبيا او موريتانيا، ان الشعر حالة حضارية وفيض معنوي يختزل في باطنه الكثير من الرسائل ويضفي على التواصل اليومي جاذبية اكثر.


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:43|

سمبولیسم در ادبیات

درابتدا این مكتب از سوی مخالفانش «منحل ها» یا «روبه زوال ها» نامیده می شد. اغلب طرفداران این مكتب شعرایی بودند كه علیه تشریفات، سردی و بی تفاوتی مكتب پرنس برخاسته بودند. آنان ورلن و مالرمه را به عنوان سردسته خود برگزیدند. اما سرانجام ژان مورآس درسال 1886 با انتشار بیانیه ای اعلام كرد كه : «بعد از دوران رمانتیسم و پرنس ، ما شاهد عصر سمبولیسم هستیم. انقلابی كه درشعر توسط بودلر آغاز شد سپس از سوی ورلن و مالرمه ، برای استفاده از نماد درآثار ادبی ، تأیید شد». وبدین ترتیب او نام این مكتب را «سمبولیسم» اعلام كرد
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:39|

زبان فردوسى و واژگان عربى در شاهنامه

مجيد شريفى

 

درباره واژگان فارسى شاهنامه تحقيقات ارزنده و شايان زيادى صورت گرفته است، اما درباره واژگان دخيل به ويژه واژگان عربى شاهنامه كمتر سخن رفته است.

اين مقاله بررسى و تحقيق مختصرى است درباره واژگان عربى شاهنامه و زبانى كه فردوسى در پديد آوردن آن به كار برده است.مشهور است كه فردوسى در شاهنامه از كلمات عربى استفاده نكرده و براى به نظم كشيدن شاهنامه از واژگان «پارسى سره» بهره جسته است و براى اثبات اين موضوع بيشتر به اين بيت استناد مى‌شود:

«بسى رنج بردم در اين سال سى           عجم زنده كردم بدين پارسى»

در پاسخ بايد گفت، نخست اين كه در همين بيت يك واژه عربى «عجم» وجود دارد. ديگر اين كه درست است كه فردوسى براى زنده گردانيدن مليت ايران و زبان فارسى بيش از ۳۰ سال رنج كشيده است ولى موفقيت او منحصر به بهره‌گيرى و استفاده از واژگان پارسى و داستان‌هاى ملى ايران نيست، بلكه علل و عوامل گوناگونى در موفقيت او دخالت داشته است.
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:38|
« رواد الحركه النثريه المعاصره في ايران »

عبدالرحمن العلوي

 

تعتبر المرحله المعاصره من الادب الفارسي مرحله النثر لما شهده النثر من ازدهار لم يسبق ان حققه من قبل علي صعيد المضمون و الاسلوب.

     لا يمكن انكار ما لايران من تراث ادبي عظيم و خليفه ادبيه تمتد لآلاف السنين، حتي انها تعد من اغني المصادر الادبيه في العالم. فقد كانت مركزاً لادب قديم واسع مكتوب و مخلوط علي يد نخبه فكريه و ادبيه. و برهنت الحركه الادبيه الايرانيه الحديثه عن ان النبوغ الادبي الايراني لم يقتصر علي الازمان المندثره، فلازال هذا النبوغ فياضاً حتي اليوم يتجدد بتجدد الزمن و يبدع كلما دعت الحاجه الي الابداع.

 

الفارسيه بين الاخذ و العطاء


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:36|
« رباعيات الخيام بين الاصاله و الانتساب »

عبدالرحمن العلوي

 

  اشتهر عمر الخيام خارج ايران كشاعر اكثر من اشتهاره كعالم رياضيات و فلك و فيلسوف. في حين كان اهتمامه العلمي يفوق اهتماه الادبي و الشعري بشكل خاص، بل انه كان يلجأ الي الشعر – حسب بعض المصادر – حينما كان يشعر بالارهاق و العناء من شده الانهماك العلمي، فيتخذ منه وسيله للراحه و الهروب من جديه الحياه الي آفاق الخيال و رحاب الكلمه الحلوه و العباره النابضه بالجمال


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:35|

« حميد سبزواري شاعر الاناشيد الحماسيه الالتزام عنوان الشعر »

منير الصائغ

  «الله اكبر.. خميني رهبر»، واحد من أشهر الاناشيد الحماسيه التي رافقت مسيره انتصار الثوره الاسلاميه في ايران، و امتد صداها الي بقيه البلدان، و راحت ترددها الشعوب التي تعاطفت مع الثوره و عشقت قائدها.. ترجم الأديب حميد سبزواري مشاعر الجماهير بصدق، فكان لكلماته وقعها العميق في النفوس.. في الحوار الآتي، نتعرف علي جانب من آرائه في واقع الشعر قبل الثوره و بعدها، و مصطلحي الحداثه و الالتزام في الشعر نقرأه معاً:

     - الاديب الاستاذ حميد السبزواري، في البدء نود أن نتعرف علي تقويمكم لواقع الشعر في الفتره التي سبقت انتصار الثوره؟


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:34|

جامعه شناسی سوگواری مذهبی در ایران

بین دو مقوله «دین» و «دینداری» باید تفکیک قائل شد. مفهوم دین مربوط است  به ذات و جوهر دین اما دینداری به رفتار اجتماعی دینداران اشاره دارد. همچنین بر خلاف دین، که مجموعه تعاریف نسبتاً ثابتی  را شامل می‌شود، دینداری، متأثر از تغییر و تحولات اجتماعی و به تبع مقوله ای دائماً متغیر و تحول پذیر است. در نتیجه -صرف نظر از تعدد قرائات و برداشت‌های بشری- اگر بتوان برای تعاریف دین اصالت قائل شد، برای تعاریف دینداری نمی‌توان. چرا که از جامعه ای به جامعه دیگر، و از زمانی به زمان دیگر شکل و بروز آن گونه گون خواهد بود.
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:33|
« تكرار معجزه الفردوسي سعدي الشاعر و الناثر الذي احيا الفارسيه »
عبد الرحمن العلوي

 

  فيما كان سعدي في شيراز منهمكا في تاليف ديوانيه «غلستان» و «بوستان»، ‌ترامي الي اذنيه الغزو المغولي لبغداد،‌ عاصمه الدوله العباسيه آنذاك. و صعق سعدي مثل باقي المسلمين لذلك الخبر، و تاثر الي درجه كبيره سيما و قد عاش احلي سني عمره في هذه المدينه الجميله، و قطف من رياض علمها ازهار المعرفه و الحكمه و الادب. و اثارت تلك الحادثه الرهيبه التي هزت العالم الاسلامي قريحه سعدي الشعريه، فانشد قصيده طويله بالعربيه منها الابيات التاليه:

حبست بجفني المدامع لا تجري      فلما طغي الماء استطال علي السكر

نسيــم صبا بغـداد بعـد خرابها     تمنيت لو كانت تمــر عـلي قبري

     لا تدين اللغه الفارسيه بعد الفردوسي لاحد كما تدين لسعدي،


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:32|
« تطور الاساليب النثريه في الادب الفارسي »

عبدالرحمن العلوي

 

يعود تاريخ النثر المكتوب في ايران الي زمن موغل في القدم. و تؤكد حركه الترجمه لكثير من الآثار العلميه و الفلسفيه الي اللغه البهلويه، أن النثر في ايران قد اجتاز مراحل كبيره من التطور.

     كان معروفاً لدي الادباء و البلغاء العرب ما كان للمتكلمين بالفارسيه من بلاغه و جزاله بيان و حكمه. و قد اعترف بهذه الحقيقه حتي المتعصبين من الكتاب العرب القدامي. فالجاحظ مثلاً يقول في البيان و التبيين (ج 2، ص 5): «و قد علمنا ان اخطب الناس الفرس، و اخطب الفرس اهل فارس، و اعذبهم كلاماً و اسهلهم مخرجاً و احسنهم ولاءً و اشدهم فيه تمكناً اهل مرو، و افصحهم بالفارسيه الدريه (الحديثه) و باللغه الفهلويه (القديمه) اهل قصبه الاهواز و من احب ان يبلغ في صناعه البلاغه و يعرف الغريب و يتبحرّ في اللغه فليقرأ كتاب «كاروند»، و من احتاج الي العقل و الادب و العلم بالمراتب و العبر و المثلات و الالفاظ الكريمه و المعاني الشريفه فلينظر الي «سير الملوك». كما نراه يقول في موضوع آخر من الكتاب (ص 12): «انا لا نعرف الخطب الا للعرب و الفرس». و ينقل عن ايراني متبحر في اللغه و البلاغه جواباً علي سؤال عن معني البلاغه جاء فيه: «معرفه الفصل من الوصل». و هو ما يعبّر البون الشاسع الذي قطعوه علي صعيد البلاغه.


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:31|
« تأثير الثورة الاسلامية على التيار الشعري »

عبدالرحمن العلوي

 

الثورة الاسلامية التي حدثت في ايران وتكللت بالانتصار في الحادي عشر من شباط عام 1979، لم تكن حدثاً مثل سائر الاحداث التي تحدث ثم تنتهي بعد فترة وجيزة، بل كانت حدثا تاريخيا عظيما لم يترك تأثيرا على ايران فحسب، بل على سائر ارجاء العالم، لاسيما العالم الاسلامي. ولم يكن هذا التأثير مقتصرا على صعيد دون آخر أو على البعد السياسي دون باقي الابعاد، وانما ترك بصماته الواضحة على جميع الاصعدة والابعاد.


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:30|

برندگان نوبل ادبیات از آغاز تا امروز

جایزه ادبی نوبل، به عنوان معتبرترین جایزه ادبی، فردا برنده خود در سال 2008 را معرفی می‌كند.  

 جایزه نوبل ادبیات، معتبرترین و ارزشمندترین جایزه ادبی جهان به حساب می‌آید. این جایزه همه ساله بسیاری از نویسندگان، شاعران، مقاله‌نویسان، منتقدان و روزنامه‌نگاران را به هیجان می‌آورد و گمانه‌زنی‌های بسیاری را موجب می‌شود.
صرف نظر از جهت‌گیری‌های آكادمی نوبل در رشته ادبیات، به خصوص طی سال‌های اخیر، همواره عده‌ای در طول 108 سال اخیر زبان به تحسین انتخاب‌های آكادمی گشوده‌اند و عده‌ای دیگر نیز به انتقاد از نوبل پرداخته‌اند.

براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:28|

بحوث في علم اللغات (2 من 2)

 « المفردات الفارسيه في القرآن »

بهاءالدين خرمشاهي

16) زمهرير (وردت مره واحده في سوره الانسان الآيه 13) كتب ادي شير (زمهرير تعني شده البرد، و هي مركبه من «زم» اي البرد و «هرير» اي الباعث او الحافز. و لهذا يقال «ازمهر اليوم» اي اشتد برده» (الالفاظ الفارسيه المعربه، ص 79). و يؤيد الشوشتري هذا الرأي و يقول في شرحه لها: «لقد وردت كلمه (زم) كثيراً بمعني البرد في الكلمات الفارسيه المركبه مثل «زمستان» و «سميرم»، و «شميران» و غيرها. و لم نتمكن من اثبات معني الشطر الثاني من الكلمه الذي فسره مؤلف معجم «البرهان القاطع» بـ«الفاعل» (معجم الكلمات الفارسيه في اللغه العربيه، ص 320).
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:26|
« المدرسه الادبيه الجديده »

الادب القصي الايراني المعاصر

عبدالرحمن العلوي

  ظهرت القصه القصيره متاخره في ايران نظرا لتاخر ظهور ترجماتها عن اللغات الاوروبيه. إلا انه سرعان ما امتاز الادب القصصي الايراني. كغيره من الانواع الادبيه الاخري. بمدارسه و رواده.

     بامكاننا ان نعدّ كتاب «مسالك المحسنين» الذي الفه ميرزا عبدالرحيم نجار زاده المعروف بـ«طالبوف» عام 1323 هـ، اول قصه ايرانيه معاصره. و هي قصه امتزج فيها العلم بالخيال و تدور احداثها علي جبل دماوند الشاهق عمليه تسلق فريده قام بها فريق علمي.

     و هناك من لا يعتبر هذا الكتاب قصه او روايه علي اساس ان اسلوبه يختلف عن اسلوب الروايه الحديثه، و انه ليس سوي كتاب رحله علي غرار كتب الرحلات و خواطر السياحه التي اشتهرت بها تلك البرهه.


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:25|

علي هامش التلاقح الأدبي

« القوالب الشعريه في الأدب الفارسي »

عبدالرحمن العلوي

الشعر الفارسي و تأثراً منه بالشعر العربي الذي انفتح عليه شعراء الفارسيه و ادباؤها بعد الاسلام، حاكي بشكل عام الشعر العربي في ضروبه و قوالبه و اغراضه الشعريه، و حذا حذوه في عروضه و بديعه. و بل ان اكثر شعراء الفارسيه في القرون الاسلاميه الاولي كانوا يقولون الشعر باللغتين الفارسيه و العربيه بعد ان اصبحت هاتان اللغتان، الرئيسيتين في العالم الاسلامي، و اخذ الاسلام ينتشر علي جناحيهما الي بقاع المعمورة كافه.
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:22|

في ضوء التواصل الثقافي

 « التأثير المتبادل بين الفارسيه و العربيه »

عبدالرحمن العلوي

 

اللغه الفارسيه تطلق علي عده لغات متداوله في ايران منذ الهجره الآريه و حتي يومنا هذا. و تعد احدي اللغات «الهندو اوروبيه»(1)، و شهدت عمليه تطور هائله عبر مسيرتها الطويله. فهناك الفارسيه القديمه و الفارسيه الوسطي و الفارسيه الحديثه. كما ان الفارسيه القديمه قد عبرت عن نفهسا بعده لغات و لهجات تختلف عن بعضها اختلافاً كبيراً، كاللغه الماديه و هي لغه الماديين الذين انشأوا دولتهم في همدان حوالي 700 ق. م، و اللغه الافستائيه التي كتب بها كتاب «الافستا» الكتاب المقدس لدي الزرادشتيه. و الشكل القديم لهذه اللغه قد جاء في «الغاثات»(2) و هي خمسه اناشيد دينيه انشدها زرادشت.
براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:19|

« أثر العربية‌ في‌  الشعر الفارسي‌ »

اللغة‌ كسائر مظاهر الحياة‌ تعمل‌ فيها الحوادث‌ و الطواري‌ء فتعطيها شيئا" و تأخذ منها شيئاً، فقد تتغير مبانيها و صورها علي‌ مرور الزمان‌ و كثرة‌ العوامل‌ فإذا بها لغة‌ أخري‌ قد لا تشبه‌ أصلها في‌ شي‌ء و لا يجمعها معها لفظ‌ ،و ذلك‌ إذا ما تهيأت‌ لها أسباب‌ التغيير و التبديل‌ و التجديد، و هذا ما طرأ علي‌ جميع‌ اللغات‌ البشرية‌ عند مرورها بعوارض‌ زمنية‌ عملت‌ فيها عملها ، و من‌ هذه‌ اللغات‌ كانت‌ اللغة‌ الاءيرانية‌ .

              لقد مرت‌ اللغة‌ الاءيرانية‌ بثلاثة‌ أدوار: دور اللهجات‌ القديمة‌، و


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 21:17|
معروف ترین کنایات و ضرب المثل های فارسی .

ضرب المثل ها نمونه هایی مشخص و برجسته  از فرهنگ عامیانه اند که گاه در نثری کوتاه و آهنگین و گاه در مصرعی یا بیتی به شکی فشرده و موجز نمود می یابند. بسیاری از مثل ها چکیده یک تمثیل مفصل یا یک داستان بلند عامیانه اند که در کوتاه ترین و زیبا ترین شکل ممکن بروز یافته و بر زبان خاص و عام جاری اند. به همین منظور بحث در باب ادبیات عامیانه بی ذکر مثل ها و متل ها و حکایات و داستان های رایج بین مردم کاملا بیهوده است .     

1. معروفترین ضرب المثل ها و کنایات فارسی به ترتیب حروف الفبا  

  آب از دستش نمیچكه

آب از سر چشمه گله

آب از آب تكان نمیخوره

آب از سرش گذشته

آب پاكی روی دستش ریخت


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 18:17|
عشق پشت چراغ قرمز نمی‌ماند!


اندیشیدن ممنوع!

چراغ، قرمز است..

سخن گفتن ممنوع!

چراغ، قرمز است..

بحث پیرامون علم دین و

صرف و نحو و

شعر و نثر، ممنوع!

اندیشه منفور است و زشت و ناپسند!


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 17:55|
نزار قَبانی

(زاده‌ ۲۱ مارس ۱۹۲۳، درگذشته‌ ۳۰ آوریل ۱۹۹۸) از بزرگ‌ترین شاعران و نویسندگان جهان عرب بود.

نزار در یکی از محله‌های قدیمی شهر دمشق سوریه به‌ دنیا آمد.

هنگامی که‌ ۱۵ ساله‌ بود خواهر ۲۵ ساله‌اش به‌ علت مخالفت خانواده‌اش با ازدواج با مردی که‌ دوست داشت اقدام به‌ خودکشی نمود. در حین مراسم به‌ خاکسپاری خواهرش وی تصمیم گرفت که‌ با شرایط اجتماعی که‌ او آن را مسبب قتل خواهرش می‌دانست بجنگد.

وی به زبانهای فرانسه ، انگلیسی و اسپانیولی نیز مسلط بود و مدت بیست سال در دستگاه دیپلماسی سوریه خدمت کرد.


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 17:52|

حب استثنائی لامرأة استثنائیة

أكثر ما یعذبنی فی حبك..
 أنی لا أستطیع أن أحبك لأكثر..
 وأكثر ما یضایقنی فی حواسی الخمس
 أنها بقیت خمسا.. لا أكثر..


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 17:45|

قبانی شاعر عشق و زن

دكتر شفیعی‌كدكنی در كتاب شاعران عرب آورده است (نقل به مضمون): چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه از شعرش خوشمان بیاید یا نه، قبانی پرنفوذترین شاعر عرب است.
پرنفوذترین!‌ این به گمان من دلچسب‌ترین تعریفی ا‌ست كه می‌توان از یك شاعر كرد. خود نزار در مصاحبه‌ای می‌گوید: من می‌توانم از نظر شعری میان اعراب اتحاد ایجاد كنم، كاری كه اتحادیه كشورهای عرب هنوز از نظر سیاسی نتوانسته انجام دهد!
نزار قبانی شاعری بالفطره است. حتی وقتی آثار نثر او _ مصاحبه‌ها یا اتوبیوگرافی درخشانش (داستان من و شعر) _ را می‌خوانیم، اوج تصویرسازی لطیف و گویا و سه بعدی‌اش را می‌بینیم. تصاویر او واقعا سه بعدیست: در ذهنت به ناگاه عمق می‌یابند و موج به موج دریایی را خلق می‌كنند:


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 17:43|
آشنایی با نزار قبانی


شاعر عرب زبان در 21 مارس سال 1922 در دمشق بدنیا آمد.در 21 سالگی نخستین کتاب خود بنام"آن زن سبزه بمن گفت..."را منتشر کرد که چاپ این کتاب در سوریه غوغایی به پا کرد.بسیاری او و شعرهایش را تکفیر کردند و از همان هنگام لقب شاعر زن یا شاعر طبقه ی مخملی را به او نسبت دادند.
قبانی دلسرد نشد و ار آن پس کتابهایی مثل سامبا،عشق من،نقاشی با کلمات،با تو پیمان بسته ام ای آزادی،جمهوری در اتوبوس،صد نامه ی عاشقانه،شعر چراغ سبزیست،نه،تریلوژی کودکان سنگ انداز،بلقیس و چندین کتاب دیگر را منتشر کرد.
اکثر شعرهایش در ستایش عشق دفاع از حقوق زنان لگد مال شده ی عرب است.او یک تنه در مقابل دگم اندیشی جامعه ی عرب به پا خواست زبان کوچه و فاخر را با هم آمیخت لحنی تازه در شعر پدید آوردو با عناصر پا برجای تمام سروده هایش یعنی زن و وطن اشعار عاشقانه-حماسی بی بدیلی آفرید!
کتابی بنام "یادداشتهای زن لا ابالی" را منتشر کرد که دفاعیه ی برای تمام زنان عرب بود.خود او در اینباره گفته است:


براي مطالعه ادامه مطلب لطفاً اين‌جا کليک بفرمائيد
+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸و ساعت 17:41|